ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
داستان زیر به دو زبان فارسی و جزیره یخی است.
زبان فارسی
قرار داشتم با یه بنده خدایی سیر میدون واساده بوده من هم با ماشین اومده بودم دنبالش ولی پیداش نمی کردم بهش زنگ زدم گفتم که کجایی گفت روبروی هندونه فروشی . برای رسیدن به جلوی هندونه فروشی باید میدون رو دور میزدم همینجور که داشتم باهاش صحبت میکردم رسیدم وسط میدون از قضا سه تا افسر راهنمایی هم زمان به من خیره شدند یعنی اول یکیشون منو دید و صدا زد گفت بزن کنار ۱۰ متر مونده بود که به مامور اولی برسم دو تا مامور دیگه مثل کفتار از دوردست حمله ور شدند به سمت ماشین بندهی حقیر هم نه کمربند بسته بودم نه مدارک ماشین همراهم بود دور میدون رو هم داشتم خلاف دور میزدم با موبایل هم حرف میزدم اما بدون اعتنا به حملات همهجانبه آن سه مامور جان برکف راهنمایی و رانندگی به راه خود ادامه دادم و از میان سه تاییشون عبور کردم به آرامی و حتی به آنها سلام هم کردم و سری هم تکان دادم آنها هم در جواب سلام بنده قبوض جریمه خود را به شماره ماشین بنده آراستند. آنها فکر میکردند که صددرصد مرا گرفته و ماشین مرا خوابانده اند اما بنده مثل گرازی که در بوته زار حامله شده باشد و نداند که کجا بزاید به آنها نگاه میکردم و آنان تصور تسلیم شدن از اینجانب داشتند به محض اینکه به مقر رسیدم گاز ماشین را گرفته و گوز خود را حواله و قبض را دریافت کردم.
این بود داستان زندگی
زبان جزیره یخی
همین جور که مشغول رفتن بودیم سر میدون یک افسری را دیدم او هم مرا دیددو دست لازم شد چون دو بار دور میدون چرخیدم تا اینجا هشت حکم از بازی خارج شده بود افسری که مرا دیده بود شروع کرد به اعلام دست کردن و یک تک خاج زمین گذاشت پس از آن شاه خاج بعد از آن یک ده لوی خاج گذاشت و افسر دیگر بی بی را بر روی آن زد و سرباز خاج را مجددا بر روی زمین گذاشت و در همین حین که نزدیک او رسیدم بازبان بی زبانی به من گفت: آقای عزیز مشغول خوردن هستی کمر بند هم نبستی و بعد از آن تک دل را زمین گذاشت و گفت : هفت تا ما در این لحظه بود که در حالی که آن ها به گمان هفت دست شدن به سمت ماشین می آمدند و با شعار دست خوش رایان گیز یکدیگر را تشویق می کردند هفت برگ باقی مانده را که متر بود و از همه مهم تر که دولوی خاج بود را زمین گذاشتم و گفتم : دو لو اعلام
چنان کوبیدم دولورا که دست هایشان سیخ شد!
جزیره برف فیلم دارای چندین زبان است که زبان دولوی یخی یک از زیر شاخه های جزیره یخیاست که ابداع کننده آن شخص گراز بوده و اصلاحاتی توسط جغد پیر انجام گرفته تا به یک زبان کامل مبدل گردد برای تهیه گرامر زبان دولوی یخی به همین وبلاگ طی فصل تابستان مراجعه کنید.
سلام.کلی خندیدم هر کی نوشته خیلی طنازه!
زبان جزیره است دیگه
خوش اومدی...هرموقع