ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
به نام خالق هستی
« سال خوش صحبتی و استقلال مادی »
سخت می شود باور کرد باور های کسی را که در باورت نمی گنجد. سخت باورت می کنند در ناباوری هایشان ! شکایت و گله ای نیست برای سنجشی که معیارش نا توان کردنت باشد .
سخت می شود عاشق شد در سرای نفرت انگیز انسان نماهای انسانیت پژوه ! وقتی جان را به جانت می کنند و در گوشه ای مه آلود مستان سلامت می کنند .
عاشق
عشقی می شوم که جرات بازگوی عشقش را ندارم . ندای عشق تو هر هر لحظه در
گوشه ای از قلبم به صدا در می آید. صدایی که فرکانس هایش زیر خط بم هستند ،
بمی که زلزله عشق تو ویرانش کرده و ارگ وجودش را با خاک یکسان ساخته است .
باز
هم خسته ام ، خسته از گم شدنم در جزیره برف فیلم ! جزیره ام سال هاست که
دیگر با دنیای خارج ارتباطی ندارد و من کماکان برایت سیگنال کمک می فرستم و
تو با هواپیمایت هیروشیمای دلم را بمباران می کنی ! قبول دارم که همیشه می
گفتم : « چشمان تو ارتش هیتلر هستند و دل من لهستان بی دفاع » ولی این را
هم می دانم که تا ابد بی دفاع نخواهم ماند و بالاخره روزی اسرائیل وجودم بر
می خیزد .
هر روز عاشق تر از دیروزم و عشق تو را با بهترین کارت گرافیک چشمانم رندر می گیریم ، تو 8k منی و من هنوز آن 720 ام ! آیا می توانم پردازش هایم را به پردازنده قلبت بفرستم ؟ آیا تو هم عشق مرا پردازش می کنی یا مرا در گوشه از درایو C مغزت ذخیره کرده ای که با یک تعویض ویندوز از بین بروم ؟
شایدم
من آنقدر عاشق نیستم ، نباید همیشه تو را مقصر کنم ! گرگ ها وقتی گرسنه می
شوند این خطر را می پزیرند که به گله بزنند. شاید عشق من به آن حد از
گرسنگی نرسیده که برایت از جانم مایه بذارم ! آره اشکال از منه ، اشکال از
خود خودمه !
آتش سرد وجودم چنان می سوزاند شادی
های تلخ زندگی ام را که گویی از ابتدای هستی وجودشان نیست بودده است .
عاقلی هستم که عشق تو را در وجودم گسترش می دهم به امید روزی که تو مجنون
بشوی و نفرت مرا از وجودت بزدایی !
هیچ گاه نباید یک تنه به قلب عشق زد و باید قدم ها را آرام آرام به سویش برداشت ، کسی به عشقت توجه نکند لایق عشق نیست ...
و سلام ! نامه تمام ! حرفم نباشه