for tea = 50cc to 200 cc
if tea < 70 Darage centigrade then
Dr go 2 Samavar and Update tea to 200 cc
else
Dr eat tea and say tank of God
end if
next tea
ادامه مطلب ...
به نام خداوند بخشنده مهربان
اقلیدس به جزیره می آید. او پس از دیدن یک فیلم در کنار رهبر جزیره ، تصمیم می گیرد شام سبکی درست کند.
او پس از گفتگو و نظر سنجی با رهبر جزیره به این نتیجه می رسد که املت درست کند. سپس اقلیدس جزیره را به سمت مرکز خرید ترک می کند تا اندکی گوجه و تخم مرغ بخرد.
مدتی می گذرد و رهبر جزیره از پنجره به بیرون می نگرد. اقلیدس با لبخندی ملیح و پر هیجان همراه با چند نایلون در دست به سمت جزیره می آید.
معادلات مسیر اصلی جزیره را به اقلیدس می گویند.
اقلیدس دستانش دراز می کند تا کلید درب ورودی جزیره درون دستانش جای بگیرند.
پس از برخود کلیدی که از بالا به دستان اقلیدس فرود آمده ، لبخند ملیح پیروزی بر لبان اقلیدس می نشیند.
اقلیدس در حال شمردن پله ها به سمت بالا و قلب جزیره می آید. اقلیدس با لبخند ملیحی که هنگام ورود به عرصه های مختلف می زند ، وارد جزیره می شود.
رهبر جزیره از او تشکر می کند. اقلیدس با یک لبخند ملیح به ماوراء میفهماند که خواهش می کنم.
سپس اقلیدس شانس خود را برای آشپزی امتحان می کند و آماده این نبرد بزرگ می شود.
ادامه مطلب ...به نام خداوند بخشنده مهربان
پیش نوشت: این سبک نوشتن به سبک وبلاگ مملکته می باشد.
دیگه مدتیه فردا تو دسترس نیست که بگه یک دقیقه دیگه زنگ می زنم و ما لجمون دربیاد! جزیره اس که داریم؟
درویش هر روز آرمان هاشو عوض می کنه که هواداراش نتونن جامعه
رو آرمانی کنن و با خیال راحت بگه : « می دونی متاسفانه جامعه ما یک جامعه
آرمانی نیست!» جزیره اس که داریم؟
قبلا ما باید دوساعت با حاج خانم صحبت می کردیم تا مجوز دکی رو بده ! حالا حاج خانم دو ساعت با ما صحبت می کنه تا مجوز دکی رو بپذیریم!
جزیره اس که داریم؟
انقدر توی محافل بدون دوست دختر ظاهر شدیم که دیگه اقلیدس هم خونش به جوش اومده!
جزیره اس که داریم؟
قبلا ما به همه زنگ می زدیم می گفتیم کی میاید جزیره؟ حالا همه به ما زنگ می زنن می گن کی میای شبه جزیره؟ جزیره اس که داریم؟
به نام خداوند بخشنده و مهربان
اگر ماوراء خوب باشد میان مردمان محبوب باشد
همانا از حسن خوبی گرفته لعاب و رنگ مطلوبی گرفته
جغد پیر
سلام بچه ها یک خواهش ! البته این پیشنهاد یکی از اهالی هستش اما خودم هم قبلا تو فکرش بودم. از امروز به بعد چند وقت یک بار شما چند خط طنز درمورد یکی از اهالی که به قید قرعه بهتون اعلام می شه 5 خط بنویسید و اون از طریق لینکی که بهتون می دم برام ارسال کنید تا در روز موعودش من همه توصیف ها رو در کنار هم توی یک پست بذارم توی وبلاگم تا همه بخونند.
هر کی با نظرم موافقه در قسمت نظرات این پست اعلام کنه تا من کارم رو شروع کنم. نمی خواد رمان بنویسید در مورد افراد ! چند خط کافیه...
حالا کی موافقه و همکاری می کنه؟
به نام خداوند بخشنده مهربان
از امروز یک بخش جدید به موضوعات وبلاگ اضافه کردم به نام غذاهای جزیره ای که می خواهم توی اون موضوع در مورد اهالی و غذاها توضیح بدم.
هر چهره غذای مخصوص به خودش رو داره و با دیدن غذای مخصوصش به وجد می آید. افردا جزیره هر کدام زمانی که به جزیره می آیند غذای مخصوص خودشون رو به جزیره میارن!
شوریده در میدان مطهری قم جغد پیر را می بیند. آن ها با
یکدیگر روبوسی می کنند و سپس به مغازه می روند تا خوراکی بخرند و به دیدار
رهبر جزیره بشتابند...
به نام خداوند بخشنده و مهربان
صفحه ای از خاطراتم در جزیره
امشب هم من همانند شب های دیگر در انتظار آمدن جغد پیر بودم. منتظر بودم تا جغد پیر همراه با به خانه بیاید.
سرم را از پنجره بیرون بردم در آن سوی کوچه میان ذرات گرد و خاک دو چهره به چشمم خورد. اولین چهره را شناسایی کردم. او جغد پیر بود که درون دستانش به چشم می خورد.
اما چهره دیگر غیر قابل شناسایی بود...
ادامه مطلب ...