اقلیدس 4 قسمت اول

به نام خداوند بخشنده مهربان

عکس : سلنا گومز (بازیگر وخواننده هالیوود)

روز درخت کاری پیشاپیش مبارک

حضرت رسول (ص) فرمود:
کشاورزی و درختکاری کنید. به‌خدا قسم ‌آدمیزاد هیچ عملی حلال‌تر و پاکیزه‌تر از آن انجام نمی‌دهد

حضرت رسول (ص) فرمود:

هر که درختی غرس کند تا به ثمر برسد، خدا عوض آن در بهشت درختی برای اوغرص می‌فرماید.

رسول اکرم (ص):

هر کس درخت خرما یا سدری را آب دهد گویا تشنه‌ای را سیراب کرده است

امام موسی کاظم (ع):

چهار (کار) از وسوسه (شیطان) باشد: خوردن گِل، ریز ریز کردن گِل، چیدن ناخن‌ها با دندان و ریش جویدن و سه (چیز) به دیده روشنی بخشد: نگریستن به سبزه و نگریستن به آب روان و نگریستن به روی زیبا.

رسول اکرم (ص):

نزد من شکستن شاخه‌ای از درخت همچون شکستن بال فرشتگان است.

رسول اکرم (ص):

هر کس درخت سدر را قطع کند، خداوند او را با سر در آتش جهنم خواهد انداخت.

رسول اکرم (ص):

هر مسلمانی که بذری بیفشاند یا نهالی بنشاند و از حاصل آن بذر و نهال پرنده‌ای یا انسانی یا چرنده‌ای بخورد، آن برای او صدقه محسوب می‌شود.

رسول اکرم (ص):

به سبزه نگریستن بینایی را افزون می‌کند.

رسول اکرم (ص: (

هر وقت عمر جهان پایان یابد و قیامت برسد و در دست یکی از شما نهالی باشد چنان که به قدر کاشتن آن فرصت باشد، باید فرصت را از دست ندهد و آن را بکارد

نام: اقلیدس 4	رودخانه خونی اعداد	کمپانی سازنده: جزیره برف فیلم و والت دیزنی	اسپانسر: لوازم صوتی و تصویری الجی
حجم:	زمان نگارش:	تصویر: سه بعدی	صدا: دالبی دیجیتال 5- توربو
میزان خنده:10 ثانیه یک بار	جلوه های ویژه: بسیار خوب	واکنش های احتمالی: بروز لبخند ملیح مدل	میزان رضایتم : 90 درصد
رضایت احتمالی اقلیدس: 88 درصد

نقش آفرینان: اقلیدس - دکی - شوریده- خطر-جغد پیر- ماوراء - مارکوپولو- فیلترو سنتز مدار- زیگما- داداش زیگما- رادیکال- جبر و احتمال - هندسه تحلیلی- هندسه تحمیلی- اتحاد ها- بردار برایند - دنیل راد کلیف - روپرت گرینت - اما واتسون - الیجا وود - و با حضور لیبرال و حاج خانوم...

خلاصه داستان اقلیدس 4 قسمت اول: اقلیدس از کودکی سعی در شناخت اطراف دارد او می خواهد معنای واقعی کلمه بیلاخ را کشف کند. او در نوجوانی سراغ هری پاتر می رود. او عاشق هرمیون می شود ولی هیچ گاه به روی خودش نمی آورد. پس از شکست عشقی اش از هرمیون به سراغ اتحاد ها و معادلات می رود. روزی روزگاری اقلیدس با معادلات خلوت می کند که پشت سر کروموزوم و DNA  غیبت کند ولی در همان غیبت معادلات با هم اختلاف پیدا می کنند و این آغاز نبردی عظیم است...

برای مطالعه متن کامل اقلیدس 4 به ادامه مطلب بروید...

اگر نظر ندید از نظر شرعی دچار گناه بزرگی شده اید...

راستی در نظراتون بگید که کجای داستان خنده دارتر بود...

بسم الله الرحمن الرحیم

جزیره برف فیلم با همکاری والت دیزنی تقدیم می کند

شرکت الجی تقدیم می کند

روزی و روزگاری در سرزمین طهران کودکی با نام علی به دنیا آمد. او ابتدا سعی در شناخت  دنیای اطراف داشت. او می خواست کاینات را کشف کند.

او زیرک بود. از همان بچگی لبخند ملیح داشت. او دوست داشتنی بود. کم کم علی کوچک ، بزرگ شد و به مدرسه رفت.

درس و مشق علی اصغر به لطف خدا تعریفی بود.

علی آقا در سال های نو نهالی اش گاها به جزیره میامد. آن زمان رهبری جزیره به عهده مادرم بود. خانواده مادری من کلا علاقه خاصی به علی اصغر داشتند. او پسری بود که منطقی تر بقیه ما ها بود و همچنین مودب تر از دیگر داداشا... .

یک روز اقلیدس همراه با دیگر داداشا به منزل آقای دکتر (پدر فردا) رفتند و آقای دکتر برای بچه ها چای آورد تا صبحانه بخورند.

بچه ها مشغول خوردن چای شدند. ناگهان اقلیدس گفت:« پس چای رو با چی شیرین کنیم؟ شکر نیست»

آقای دکتر به شوخی گفت: چای رو با شیرینی خودتون شیرین کنید.

اقلیدس نیز برای تشکر و ok گفتن ، لب به سخن گشود و گفت: بیلاخ بابا بیلاخ!

جمع ساکت شد. آخه اقلیدس اون موقع فکر می کرد بیلاخ با علامتش در ایران ، همون Ok  با علامتش در خارجه!

اقلیدس فکر می کرد بیلاخ یعنی Ok

سال ها گذشت تا اینکه علی آقا دوران دبستان رو پشت سر گذاشت و وارد دوران راهنمایی شد. او در آن دوران راهی جدی را برای خود برگزید. او میخواست هری پاتر شود...

                               اقلیدس در

اقلیدس 4

" رودخانه خونی اعداد"

                                                     بر اساس طرحی از بنجامین"ماوراء"

نویسنده و کارگردان: رهبر جزیره"ماوراء"

Euclides 4

Final Chapters

اقلیدس در زمان کودکی به طبقه ی بالای منزل می رفت و اندکی در کتاب های پدرش جاسوسی می کرد. هیچ کس نمی داند که اقلیدس در میان آن کتاب ها، چه کتابی می خواند. شاید تاریخ ایران و اسلام را می خواند و یا شاید هم مسائل زناشویی! هیچ کس نمی داند او چه می خواند.

مدتی گذشت تا علی اصغر کتاب مورد علاقه ی خودش را پیدا کرد و شیفته ی آن شد.

اقلیدس با علاقه خاصی شروع به خواندن کتاب های هری پاتر کرد. او ابتدا کتاب هری پاتر و سنگ جادو را چندین بار به دقت مطالعه نمود. و پس از هر مرتبه مطالعه ، یک لبخند عرفانی ملیح می زد و به اوج می رفت.

او علاقه مند جی کی رولینگ شد. سپس اقلیدس کتاب هری پاتر و تالار اسرار آمیز را مطالعه کرد و این بار لبخندی عرفانی تر و ملیح تر از لبخند پیش زد.

او 4 جلد اول کتاب هری پاتر را خواند و هر چه پیش میرفت ، لبخندی عارفانه  تر و ملیحانه  ترمی زد. اقلیدس می گوید که من هری پاتر 1 الی 4 را زیر پتو خواندم و هر کدام را حداقل سه دور مطالعه نمودم.

هواداران اقلیدس می گویند که او هری پاتر را بسیار دوست داشت. همواره یک سوال در ذهن هواداران اقلیدس بوده است ( چرا اقلیدس ، کتاب های هری پاتر را می خواند؟)

آیا اقلیدس هری پاتر را می خواند تا ببیند که آیا هری و هرمیون ازدواج می کنند؟ یا به دلیل دیگری هری پاتر را می خواند؟

علما در این مورد نظرات متفاوتی دارند:

• عده ای از علما می گویند که اقلیدس دوست نداشت هری پاتر و هرمیون به هم برسند زیرا خودش هرمیون را دوست داشت!
• عده ای دیگر از علما می گویند که اقلیدس دوست داشت هری و هرمیون به هم برسند و او هیچ گونه چشم داشتی به هرمیون نداشت و شخصیت هری پاتر را دوست داشت.
• عده ای دیگر از علما می گویند که اقلیدس دوست داشت هرمیون و رون به هم برسند.
• عده ای دیگر از علما می گویند که اقلیدس از شخصیت های هری و رون بدش میامده و دوست نداشته هیچ کدام با هرمیون ازدواج کنند و خودش نیز علاقه ای به هرمیون نداشته!

اما هیچ کدام از علما نتوانستند به این سوال پاسخ بدهند که چرا اقلیدس دیگر کتاب های هری پاتر را نخواند؟

اقلیدس به کلاس اول دبیرستان رسید. ماوراء نیز برای مدتی در تهران در کنار جغد پیر زندگی کرد. در آن زمان ماوراء دید که اقلیدس کتاب هری پاتر 5 را می خواند.

آن زمان ماوراء در جو رززرد و کلبه وحشت و جن گیر بود. شبی او کلبه وحشت را کرایه کرد. اقلیدس در کنار ماوراء ، کلبه وحشت را تماشا کرد. سپس مشاهده جن گیر آغاز شد. اقلیدس به هیچ کدام از فیلم های کرایه شده توسط ماوراء پاسخ منفی نداد و همه را نگاه کرد.

آن زمان بهمن 82 بود...

اقلیدس آن زمان احتمالا مشغول مطالعه درس تجزیه چند جمله ای ها بوده...

گذشت تا اینکه درس مثلثات شروع شد و اقلیدس تلنگر جدی ای خورد... . اقلیدس به شدت علاقه مند به سینوس و کسینوس شد. او مردد بود که آیا باید مشاهده ارباب حلقه ها و امثالهم را ادامه دهد یا خیر؟

اقلیدس مدتی به جای هری پاتر ، پیک گلواژه می خرید و من یادمه که درس نفت در شیمی 1 رو می خوند. اقلیدس در ابتدا تصمیم گرفت که هری پاتر و ریاضی را در کنار هم داشته باشد. او گاها در کنار گلواژه ، سی دی های راکی 5 و هری پاتر 3 را می خرید.

دکی که ظاهرا اقلیدس را یک الگو برای خود قرار داده بود نیز به شدت جذب فیلم های هری پاتر و ارباب حلقه ها شد.

یک سال گذشت و سال 1383 فرا رسید...

اقلیدس امتحانات اول دبیرستان را با موفقیت پشت سر گذاشت و اکنون باید یک رشته ای انتخاب می کرد... . او که از زندگی در کنار اتحاد ها و سینوس خاطره خوشی داشت به رشته ی ریاضی فیزیک رفت اما قبلش... .

ما نباید انقدر اقلیدس رو با نام معادلات و ریاضیات بشناسیم. اقلیدس اصلا قصد ورود به دنیای ریاضیات نداشت. و امان از دست این "فردا" ...

"فردا" داشت مرا نیز گمراه می کرد. او هنگامی که من خواستم به فنی و کاردانش بروم اصرار زیادی داشت که نظری بخونم و مخصوصا ریاضی فیزیک...

اقلیدس نیز همراه با حاج خانوم به هنرستان رفت و لباس کارگاه هم گرفت و تصمیم داشت برق بخواند اما برخی از عوال فریب خورده ی رشته های نظری او را گول زدند و به رشته ی ریاضی بردند. البته اکنون اقلیدس از این امر خوشحال است که ریاضی خوانده...

اقلیدس وارد سال دوم دبیرستان شد. او طعم شیرین تابع ها رو چشید. اقلیدس تا پایان سال دوم دبیرستان کم و بیش علاقه ای به دنبال کردن فیلم های قهرمان پروری داشت ولی نمی دونم چرا هر کی میره سوم دبیرستان کلا نظرش عوض میشه و درسخون میشه؟؟؟

جدیدا دکی هم این مدلی شده!

احتمالا تا اینجا خوندید و می گید که : چرا داستان خنده دار نیست؟ اما باید صبر کنید قسمت خنده دارش مونده ...

نوشته شده در تاریخ جمعه 10 دی 89 زمان نگارش داستان تا اینجا 2 ساعت و 15 دقیقه طول کشید

---

رابطه ی اقلیدس و سینما تلوزیون در طول زندگی

دوران دبستان:

اقلیدس به همراه دیگر اعضای خانواده مشغول تماشای کلاه قرمزی و پسر خاله بود و پس از دیدن آن فیلم لبخند ملیح زد.

دوران راهنمایی:

اقلیدس به شدت به فیلم های قهرمان پروری و ترسناک علاقه داشت. او ارباب حلقه ها را چندین بار دیده بود. او موش های خون آشام را با علاقه ی خاصی نگاه می کرد و پس از سفر ماوراء به تهران، فیلم موش های خون آشام را به خورد وی داد.

اقلیدس همچنین فیلم های ال سید و امام علی را می دید.

دوران دبیرستان قبل از کشف زیگما:

اقلیدس با فیلم های هری پاتر ، راکی ، ارباب حلقه ها، مصائب مسیح و ... خوی خوبی گرفته بود.

دوران دبیرستان پس از کشف زیگما:

اکنون اقلیدس فیلم های پخته تر و حرفه ای تر نگاه می کند. او اعتقاد دارد فیلم های سینمای ایران بسیار خوب هستند. او فیلم های آخرالزمان و افسانه های خزان را به شدت تحسین می کند.

دوران تحصیلی اقلیدس در دانشگاه شریف تا کنون:

اقلیدس بسیار خوشحال است. او از فیلم یوسف پیامبر انتقاد می کند و فیلم مختار را تشویق!

او همچنان خودش را مخالف فیلم های هری پاتر می داند اما هر وقت دکی و ماوراء هری پاتر می بینند، او داستان را پیشاپیش تعریف می کند و می گوید :«در کتاب نوشته بود که هرمیون با کی می رقصه!» سپس خودش شروع به حل کردن معادلات می کند. در این هنگام ماوراء او را زیر نظر می گیرد. اقلیدس هر 30 ثانیه یک بار نگاهی بر تلوزیون می اندازد که ببیند ماجرا مثل کتاب پیش  می رود یا نه! زمانی که هرمیون می رقصد ، اقلیدس لبخندی ملیح می زند و می گوید :«نگفتم هرمیون با این یارو می رقصه؟!»

اقلیدس در این دوران هر فیلمی که به او پیشنهاد بشود می بیند و به شدت دقت می کند که ببیند خال روی صورت بازیگر فیلم ، شبیه خال روی صورت چه کسی است.

اقلیدس از مخالفین فیلم مقصد نهایی است.

اقلیدس و ورزش کردن و ورزش دیدن

مارکوپولو و جغد پیر ( برادران بزرگ اقلیدس) در دوران نوجوانی خود رقابتی سنگین با هم در استقلالی و پرسپولیسی کردن افراد داشتند.

مارکو توانست شوریده، دکی و ماوراء را پرسپولیسی کند.

جغد پیر نیز توانست خطر و اقلیدس را استقلالی کند.

اقلیدس ابتدا علاقه ی خاصی به باشگاه استقلال داشت. خودش نیز جودو کار بود. اقلیدس پس از کشف زیگما،  فوتبال را بوسید و کنار گذاشت.

یاران زیگما اقلیدس را تشویق به کوهنوردی و شنا می کردند و آن ها گاها به دربند می روند و کوه ها را می نوردند.

اقلیدس مدت ها خودش را با فوتبال قهر نشان داد تا این که ماوراء خواست بازی ایران و کره جنوبی را از نزدیک ببیند. اقلیدس نیز برای تفریح تصمیم گرفت همراه دکی و ماوارء به ورزشگاه آزادی برود. در این میان دوستان او را دیدند و تعجب کردند. گرچه باران به شدت می بارید و آنان به ورزشگاه آزادی نرسیدند اما صبح روز بعد شریف نیوز تیتر اول خود را به شرح زیر زد:

آشتی معادلات با زمین سبز

اقلیدس: « وقتش رسیده بود با معادلات به پیشرفت فوتبال کمک کنیم»

آیلند نیوز هم در تیتر اول خود چنین نوشت:

اقلیدس با لبخند نیمه ملیح به آزادی نرسید

اقلیدس و خرید کردن

اقلیدس کلا علاقه ی خاصی به مغازه رفتن داره ! می دونید چرا؟

زیرا اقلیدس همیشه به مغازه می رود. مدتی اقلیدس و برادران قرار گذاشتند که نوبتی نان بگیرند اما نوبت هر کس که می رسید، مریض می شد و اقلیدس به جای او به نانوایی می رفت. هرگاه که کسی دیگر می خواست به نانوایی برود ، اقلیدس با دو عدد نان وارد می شد و آن شخص لبخند زنان و خوشحال از اقلیدس تشکر می کرد و به سراغ پلی استیشن می رفت.

اقلیدس با این که علاقه ی زیادی به خرید داشت، اما هیچ گاه خرید سالمی را انجام نداد. مثلا:

1- یک روز قرار بود اقلیدس بره ماست بخره ، اما سس مایونز خرید.

2- یک روز قرار بود اقلیدس کشک بخره ، ارده شیره خرید.

3- اقلیدس قرار بود ساندویچ فلافل بخره ، اما پیتزا خرید.

4- اقلیدس قرار بود شلنگ بخره اما لیوان خرید.

---

یک روز اقلیدس با رادیکال و زیگما خلوت کرده بود و داشت با آن ها پشت سر DNA   و کروموزوم جک می گفت. آن روز همه شاد و خرم بودند تا این که زیگما به رادیکال گفت:« تو چرا پیش اتحاد ها غیبت منو کردی؟»

رادیکال گفت:« کی ؟ من؟»

سپس بگو و مگو ها به جای باریک کشید تا این که معادلات به دو دسته در مغز اقلیدس تقسیم شدند و با هم جنگی عظیم کردند. این جنگ باعث شد تا اقلیدس به جای ماست ، سس مایونز بخره!

معادلات برای جنگ نیاز به آذوقه داشتند. آذوقه ی معادلات چیزی جز پنیر سفید پاکتی نبود. اقلیدس همیشه دوست داشت خودش درب پنیر را باز کند و به هیچ کس اجازه ی این کار را نمی داد. او حتی این ویژگی اش را به دکی هم انتقال داد. اگر اقلیدس 10 بسته پنیر را در جایی ببیند ، خودش ده بار برای باز کردن پنیر ها به انجا می رود. اگر شبی در یخچال پنیری باشد که درب آن باز نشده باشد، اقلیدس شب تا صبح به بهانه ی درس خواندن در آشپزخانه می نشیند تا اگر کسی خواست پنیر بخورد، خودش درب پنیر را باز کند.

او با لبخندی پیچیده و ملیح درب پنیر را باز می کند و کمی با حوصله این کار را انجام می دهد به گونه ای که تا درب پنیر باز شود ، همگی دست خود را 5 بار شسته اند و کاملا آماده ی خوردن اند.

اقلیدس به خرد کردن خیار و گوجه در کنار پنیر علاقه ی خاصی دارد.

هواداران اقلیدس می گویند:« گوجه ها برای رادیکال ها ارسال می شود و خیار ها برای زیگماها همچنین پنیر بین آن ها تقسیم می شود.»

اقلیدس با رساندن آذوقه به معادلات جنگ بین آن ها را افزایش می دهد و در نهایت خودش درگیر جنگ می شود و درس می خواند. اما اقلیدس شب ها کم تر غذا می خورد تا نبرد معادلات مزاحم خواب او نشود.

                                                                                  ادامه دارد...

پایان قسمت اول

با تشکر: رهبر جزیره (بنجامین)

درختکاری یادتون نره