باز آمدیم این گونه که بگوییم می توانیم. گرچه این شعار دشمن است. این بار جزیره برف فیلم با قدرت وارد می شود.
هر فصل جزیره برف فیلم نام هجده نفر از برترین های جزیره را به عنوان یاران جزیره اعلام می کند.
هم اکنون نام این هجده نفر آماده شده است و به همراه پست آن ها
توت فرنگی: رهبر جزیره
اقلیدس: رییس فرهنگستان جزیره
جغد پیر: فرمانده لشکر جزیره
مارکوپولو: رییس جمهور جزیره
برف: ریسس مجمع تشخیص مصلحت نظام جزیره
خطر: وزیر نفت جزیره
همسر خطر: وزیر مسکن و شهر سازی جزیره
آنلاین: وزیر امور خارجه جزیره
نوشابه نمکی: پرنسس جزیره
هیرو:شاهزاده جزیره
حاج خانم: وزیر آموزش و پرورش جزیره
شوریده: امام جمعه جزیره
دراگون: جنبش سبز جزیره
دکی: مشاور رهبری جزیره
ابر: وزیر اقتصاد جزیره
فادر: اسپانسر جزیره
کبک: دکتر جزیره
فردا: برنامه ریز جزیره
اگه سوالی دارید که حتما دارید، برید به ادامه مطلب
سلام دوستان امروز پس از گذشت چند ماه می خواهم اعضای پر خطر جزیره را معرفی کنم.
او پر خطر است و مهیج
او می تواند با توپ ور برود. او به زودی متعهد شده است.علاقه بسیار فراوانی به سر کار گذاشتن افراد را دارد.
از آن دسته داماد هایی است که روز عروسی خود پلی استیشن بازی میکند
ادامه دارد
گفتم تا وقت هست یکی دیگه از افراد قبیله را معرفی کنم
اقلیدس
او لبخند ملیح دارد
او بعد از هجرت جغد پیر به تهران به جزیره سفر نمودند او مدتی رزمی کار بود
او در مکتب خانه1 شریف دانشجور2 استببخشید او در دانشگاه صنعتی شریف در رشته برق دانشجو است
او اهل منطق می باشد و بیش از اندازه اهل منطق می باشد و این یکی از خوبی های اوست
او یکی از کسانی است که می توان در هر بحثی از ایشان فیض برد و فیضش انسان را به حوزه علمیه می برد
او عاشق ریاضیات می باشد مخصوصا مبحث
ماجرای ماست و سس مایونز یکی از شاهکار های اوست
او با جغد پیر همفکری فراوانی دارد
خوب از همه چیز که بگذریم از لبخند های ملیح اقلیدس نمی شه گذشت
او یکی از نماد های تلاش و ایثار است و اراده ای دارد به بزرگی
خوب فعلا بای
نظر یادتون نره
نفر بعد طبق قرعه از بین عزیزان
راستی مشخصات و ویژگی های منو برام ارسال کنید برای ارسال اینجا کلیک کنید. می خوام معرفی توت فرنگی بزارم از دید دوستان و خودم |
پاورقی:
1مکتب خانه در این جا به همان معنای دانشگاه می باشد
2 دانشجور همان دانشجو به زبان مردمان قم شریف می باشد
سلام
باز هم جزیره
باز هم قبیله
معرفی شوریده
او یکی از کسانی بود که در انقلاب جزیره شرکت نکرد همیشه قول سفر به جزیره را داده است اما...
او مدتی در آسو کار می کرد
همیشه در حال جرقه زدن با اقلیدس می باشد ........ و با هم گل آویز می شوند
مدتی هم به کار تجارت مشغول بود و به او می گفتند تاجر تهران
او ابتدا ریش نداشت اما اکنون ریشی دارد به قدرت ریشه درخت
او در شبی که افراد قبیله نشسته بودند و مشغول تماشای فیلم کلبه وحشت بودند با بطری آب لرزشی بر اندام اهالی قبیله می انداخت به وسعت زلزله منجیل و رودبار
او اهل رفاقت است و کلا آدم خوبیه
حرکات و رفتار های فیس۱ او چهره انسان را به خنده وا میدارد و حرکات موزون او و شکلک های هادی منش او انسان را شاداب می کند.
ولی من با او قهرم به خاطر این که کم با جزیره و آرمان های جزیره تجدید میثاق می کند!
خوب خیلی حرف زدم بشینم یک کم زبان بخونم
نظر یادتون نره
نفر بعد اقلیدس
پاورقی
۱- فیس در زبان انگلیسی به معنای صوت می باشد
سلام به زودی معرفی افراد قبیله برف فیلم از این وبلاگ
قبلی: جغد پیر
این نوبت: شورید
کسانی که تا کنون معرفی شده اند
فردا
دکی
جغد پیر
او همیشه به من می گفت : « پسر جون برو بگرد دنبال یک بچه کوسه بنفش»
خود بینی شدید داشت و همیشه می گفت : « ببین .... کیه » اون می گفت: « فرمانده لشکر که من باشم »
همیشه عادت داشت از خودش تعریف کنه
اصولا هر چی می گفتم ُ می گفت : « خفه شو»
البته شوخی ها نه جدی
همیشه صبح اول وقت می رفت سر کار و به همین خاطر همیشه صاحب کار ها ازش راضی بودن
البته اول وقت کاری جزیره را می گم۱
توی شغل همه کاری رو امتحان کرده بود
از صادرات گربه گرفته تا تولید نطفه آدم آهنی
کمی عصبی بود و زود جوش اما بیشتر وقتا نیشش باز بود
وقتی که عنکبوت نارنجی می اومد سریع بهش می گفت زنگ بزن بچه ها بیان بشینیم ۲
زمانی که تب جاهلیت من بالا می رفت وی آسایش نداشت ولی اغلب می خندید
بماند که همیشه توی خودش بود و ناراحت و همیشه بعد از هر شکست در عملیات انتحاری ( خصوصی ) ذهنش مشغول بود البته بیشتر مشغولیت ذهنش به خاطر کارش بود
بد نیست به برخی کار های وی اشاره کنیم
سال ۱۳۸۲ کار نزد اندلیب در فروشگاه عطاری و زهر مار فروشی
سال ۱۳۸۲ بی کار و با هجرت به اصفهان و هجرتوندن توت فرنگی از نزد مادر بزرگم به نزد خودش در تهران و شروع انقلاب جزیره ای
۱۳۸۳ شروع کرد به پوست مرغ آب کردن و صادرات اون برای دایی ام بماند که خیلی وقت پیش ها پرورش جوجه داشت و زمانی که بزرگ شدن اونا رو می برد مولوی و می فروخت تازه خروس جنگی هم پرورش می داد و مسابقه می گذاشت
۱۳۸۳ کار در کارخانه سنگ بری اصفهان
۱۳۸۳ کار در پاساژ الزهرا
۱۳۸۴ کار در انبار مسجد مقدس جمکران
۱۳۸۴ مجددا کار در کارخانه سنگ بری
۱۳۸۴ کار در نگهبانی درب ۱ مسجد جمکران
۱۳۸۵ کار در کارخانه کابل نگاران
۱۳۸۵ کار در پاساژ قدس نزد مهدی میر کو
۱۳۸۵ مدتی بی کار و محل کار وی صفائیه با سردار
۱۳۸۶ کار در فانوس و پخش کتاب
۱۳۸۶ کار در سنگ بری
۱۳۸۶ شروع کار در پاساژ قدس نزد احسان میر کو ابتدا تایپ ُسپس شاگرد سی دی فروش ُ سپس کار در پست صاحب مغازه احتمالا علیه احسان میر کو انقلاب رنگ انجام داد
۱۳۸۸ خروج از پاساژ قدس
۱۳۸۸ دو هفته پیش کار در پیک موتوری و به دلیل این که هنوز به ساعت رسمی جزیره عادت کرده بود نتونست اون جا هم کار کنه
لطفا کار هاتو اگر کمی جابه جا نوشتم و یا کاری رو ننوشتم و کار های جدیدتو بنویس
راستی بین عوض کردن کار ها ایشان حداقل دوماه و حداکثر ۷ ماه بی کار بودند و خود این هم شغلی است
خوب این شخصیت کسی نیست جز داداش جغد پیر
نظرات فراموش نشه
پاورقی
۱- ساعت رسمی جزیره برف فیلم از ۱۲ ظهر آغاز و در ساعت ۳:۳۰ بامداد به پایان می رسد
۲- اصطلاح بشینیم یکی از اصطلاحات ورق باز های جزیره است که می نشینند در یک مکان و دولویی بازی می کنند (این اصطلاح فقط در مورد دولویی صدق می کند و در بازی های دیگر ورق حتی حکم نیز تاثیری ندارد)
توی افراد قبیله با اون بیشتر از همه حال می کنم
خوب دیگه خیلی گله
مودبه از جلف بازی خوشش نمی آد اما اهل دله
اون یکی از دو نفر از افرادی است توی قبیله که حرف منطقی رو سرش می شه و به اصطلاح نمی خواد نظرش رو قالب کنه
اون همیشه پایه است و بر خلاف حتی خودم اهل ضد حال زدن نیست و همیشه حس همه کاری رو داره
با وعده صبحانه خیلی حال می کنه حتی اگر ساعت ۵ عصر باشه و صبحانه نخورده باشه ترجیح میده صبحانه بخوره تا ناهار
فوتبالش قویه
گاهی اخم می کنه ابهتش ظاهر می شه
دهن بازوی منو سرویس کرده انقدر بهش مشت زده
البته این عادت خانوادگی ماست به عنوان مثال
من بازوی جغد پیر و جغد پیر بازوی آب طالبی رو سرویس می کنه
از اون طرف گاهی دیده شده که اقلیدس بازوی شوریده رو سرویس کنه
بگذریم دوست داره یک کاری بکنه همش در حال ور رفتن با اشیاست خراب کاری هم می کنه
خدا نکنه شروع کنه به چایی درست کردن
اهل فیلم هم هست و مدتی با هم مشغول به تماشای فیلم های ترسناک می کردیم
باید از تیله بازی های توی کوچه و لپک ساختنش بگم
وای آتیش هایی که توی اون حیاط روشن می کردیم
تا ۱۸ ساعت دیگه هم می آد پیشم
فکر کنم فهمیدید اون کیه
اون دکیه
دکی