شرکت زمزم تقدیم می کند
خانوم کوچیک
سیسلی، تازه وارد دوست داشتنی
یک سالی می شه که آقای خطر با خانم سیسیلی نامزد کرده. خانوم کوچیک اسم برفی اش رو انتخاب نکرده بود و بعد از کلی مذاکرات و کچل شدن موی بنده ایشون لطف کردن و اسم سیسیلی رو برای خودشون انتخاب کردند.
خوب شاید با توجه به شناخت کمی که از ایشون دارم ، داستان من کوتاه بشه و ایشاالله در داستان 2 بلند تر از این بشه.
سیسیلی هم مانند اقلیدس دانشجوره ولی نه دانشجور رشته ی برق ، بلکه دانشجوی رشته نقشه کشی
ایشون انقده توی نقشه کشی استادن که یک شاگرد دیگه هم تربیت کردند. دکی هم توی نقشه کشی ساختمون برای خودش معماری شده
ایشون علاوه بر نقشه کشی ، به مهمانی هم ظاهرا علاقه خاصی دارند.
در کل ایشون مهربون و خوش اخلاق هستند. و علاقه ی خاصی به آدامس دارند
هر وقت هم آدامس میل می کنند یک تعارفی هم به سایر اطرافیان می زنند.
ایشون در جشن 5 فروردین پارسال شرکت کردند ولی امسال شرکت نکردند.
امسال هم عروسی می کنند. امیدوارم در کنار خطر زندگی خیلی خوبی داشته باشند و قله های موفقیت رو طی کنند. وقتی طی شد یک سری بیایید جزیره.
امیدوارم از این داستان لذت برده باشید
.
اهالی جزیره و شکلکی که به نظر من میاد: (البته به نظر من)
مارکوپولو
اقلیدس
و سپس
و در نهایت
خطر و هم اکنون
و انشاالله به زودی
نوشابه نمکی و هیرو
توت فرنگی
جغد پیر گاهی اوقات
دوست دارد که
هنگام ورزش
شوریده در کلی شوریده در فاز خاصی نیست
دکی
فردا
آنلاین
سیسیلی
دکی و خطر
برف
سلام
تا حالا در بخش معرفی افراد قبیله ، خانم ها معرفی نشده بودند. من هم گفتم نکنه اونها ناراحت بشن و بگن چرا مارو معرفی نمی کنه!
خوب من در حال حاضر دو تا زنداداش دارم. در این قسمت می خواستم به معرفی اونی که بزرگتره بپردازم. با توجه به سریال پس از باران که عروس بزرگه اسمش خانوم بس بود و عروس کوچیکه رو خانوم کوچیک صدا می کردند، اسم این دو معرفی نامه رو که به فاصله پنج روز از هم در این وب درج میشه رو ،خانوم بس و خانوم کوچیک گذاشتم.
شرکت زمزم تقدیم می کند
خانوم بس
خوش برخورد و مهربان
سال 79 بود. مارکوپولو در سن 20 سالگی توانست با یک دختر خوب و مهربون آشنا بشه و بعد هم نامزد کنند و اون خانم بشه زنداداش ما ( زنداداش که چه عرض کنم مثل خواهر بزرگ ما می مونه)
من عادت دارم هر کسی میاد خونمون یا ازش کار بگیرم یا نظر سنجی کنم. آنلاین هم از این قضیه مستثنی نبود.
روز اولی که همراه مارکوپولو اومدند خونه ما برای من همه ی کتاب و دفتر هامو جلد کرد. ( دستش درد نکنه)
آنلاین رابطه خوبی با فرآورده های دامی ( گوشت قرمز گاو ، گوسفند ، شتر و گوشت ماهی نداره) اما بر عکس با فرآورده های طیور بهترین رابطه رو داره! عاشق جوجه کبابه
طبع ادبی خوبی داره . فرم عضویت اون رو ببینید از خنده می میرید
رانندگی اش هم خیلی خوبه به درد این فیلم های اکشن می خوره ( حرفه ای،جدی،محتاط)
به نظر من توی خانم های قبیله هر کدوم در درست کردن یک سبک غذا استاد اند.
به نظرم آنلاین در درست کردن خورشت مرغ استاد می باشند.
به نظرم خیلی مهربونه و مثل خواهر برای ما می مونه. دلم براش خیلی تنگ شده چون تقریبا یک ماهی می شه که ندیدمشون.
راستی به نظر من با توجه به طبع ادبیشون کاشکی می تونستن یک وبلاگ بزنند.
و در نهایت امیدوارم زندگیتون روز به روز بهتر بشه و تا همیشه با مارکوپولو بهترین لحظات را داشته باشید.
با تشکر:
توت فرنگی
داستان بعدی در مورد سیسیلی هستش
اسم داستان: خانم کوچیک
زمان نمایش: دوشنبه 13 اردیبهشت ساعت 22:30
لیست نمایش دیگر داستان ها
خانوم کوچیک دوشنبه 13 اردیبهشت ساعت 22:30
خاطرات دکی و اره چهارشنبه 15 اردیبهشت ساعت 22:00
شورید و سفر به جزیره شنبه 18 اردیبهشت ساعت 22:30
جغد پیر باشگاه ها سه شنبه 21 اردیبهشت ساعت 22:00
همچنین سریال مارکوپولو و شرکا چهارشنبه ها ساعت 21:30 از کلبه توت فرنگی های یخی
اسپانسر فعلی:
زمزم کولا
راستی اقلیدس آدرس ایمیلتو بنویس
دکی فیلمی که گفتم رو دیدی؟
جغد پیر برو توی وبلاگت زنان زمان دو تا نظر گذاشته.
باید تاییدش کنی!
برای این که آمار وبت بره بالا باید همیشه آپدیتش کنی
سلام
خطر جان تولدت مبارک
خوبی؟
امروز قول داده بودم به مناسبت تولدت یک خاطره از قدیم ندیما بنویسم. ببخشید که دیر شد و من شب این خاطره رو نوشتم. آخه می دونی داشتم این وبلاگ جام جهانی رو باز سازی جدی می کردم.
دوست داری برو ببین چقدر قشنگ شده. می دونم که فعلا نمی تونی ببینیش. ولی من لینکشو این جا می زارم.
هر چی بهت زنگ زدم تولدتو تبریک بگم ، یا گوشیت خاموش بود یا در دسترس نبودی به هر حال تولدت مبارک.
می رسیم به اصل مطلب و اون خاطره به یاد ماندنی:
سال 1379 بود و احتمالا اسفند ماه بود. دقیقا خاطرم نیست که چه ماهی بود. اون موقع جزیره برف فیلم در خیابان گلزار واقع بود.
شوریده،اقلیدس و خطر به جزیره برف فیلم آمدند(البته اون موقع اسمش کانال 12 بود) مادر من هم به مناسبت این ضیافت شام خوشمزه ای درست کرد. اسم اون شام پفی 1 بود.
بچه ها مشغول خوردن شدند. غذا خوشمزه بود. خطر برای لجبازی با شوریده، تند تند غذا می خورد که از سهم او نیز خورده باشد و به خیالش زرنگی می کرد و نمی گذاشت شوریده سهم زیادی شام بخورد.
بالاخره مراسم شام خوردن تمام شد. زمان زیادی نگذشت که خطر به دلیل پرخوری دل درد گرفت.
پشیمان شد که چرا زیاد خورده.
ببینم اصلا این خاطره یادتون میاد؟
به هر حال تولدت مبارک
پاورقی:
پفی به زبان کردی می باشد. پفی همان جگر سفید یا شش می باشد.
فردا شب یادتون نره داستان خانوم بس رو بخونید.
آنچه در اقلیدس ۱ گذشت:
او لبخند ملیح دارداو در مکتب خانه1 شریف دانشجور2 است
او عاشق ریاضیات می باشد مخصوصا مبحث زیگما
و در کارش کاملا حرفه ای استاو با جغد پیر همفکری فراوانی دارد
صابون گلنار تقدیم می کند
اقلیدس ۲
یاران زیگما
جزیره برف فیلم از دوسال پیش ، همه ساله در پنجم فروردین جشن سالگرد جزیره برف فیلم را برگزار کرده و در طی آن افراد برتر را انتخاب می کند. اقلیدس در زمینه خوش قول ترین چهره جزیره به طور متوالی 2 سال پیاپی این مقام را کسب میکند.
روزی روزگاری قدیم من و دکی با اقلیدس قرار گذاشتیم که به استادیوم آزادی برویم. بازی ایران و کره جنوبی بود. دکی در مدرسه بود. من و اقلیدس به سمت ولی عصر راهی شدیم. یاران اقلیدس قرار بود بیایند. با بچه ها رفتیم مدرسه صادق و او را از مدرسه به سمت استادیوم بردیم.
دوستان اقلیدس از دیدن وی شگفت زده شده بودند.
آیا این اقلیدس است که ریاضیات ، آمپرسنج،لحیم،پیچ گوشتی،کیت،اهم،مقاومت و مبحث شیرین زیگما را کنار گذاشته و به ورزشگاه می آید؟
خدایا این موجود که علاقه ای به فوتبال نداشت. آقای اقلیدس بعد از انقلاب فرهنگی جزیره دیگه از طرفداری فوتبال انصراف داده بود.!.
خلاصه بگذریم که رفتیم و بین راه گیر کردیم. آب تونل آزادی رو برداشته بود و ما نتونستیم به ورزشگاه برسیم.
در راه برگشت، اقلیدس می گفت الان اگه نمیومدیم داشتیم توی خونه چایی گرم می خوردیم.
بررسی سرگذشت اقلیدس از شروع تاسیس جزیره برف فیلم تا کنون:
سال 1380
اقلیدس اون موقع به جای زیگما ، داشت مبحث شیرین کسر و مخلوط را می خواند. گاهی هم به جزیره می آمد.
سال 1381
اقلیدس به مبحث توان و معادله رسید.
سال 1382
اقلیدس با مبحث جدید به نام اتحاد ها آشنا شده بود.
اقلیدس کتاب های هری پاتر مطالعه می نمود
سال 1383
اقلیدس با مبحث شیرینی به نام تابع روبه رو شد.
اقلیدس در منزل مارکوپولو ارباب حلقه ها نگریست.
سال 1384
اقلیدس دیگه زیگما رو پیدا کرد.
سال 1385
اقلیدس رو به زور بردیم اخراجی ها به خوردش دادیم
اقلیدس در نهایت دانشجور شد
سال 1386
اکنون دیگر اقلیدس کتاب های الکترونیک می خواند
سال 1387 و 1388
اقلیدس دیگر فیلم ارباب حلقه ها و امثالهم نمی بیند ( البته خیلی وقته)
اقلیدس آدم خوبیه و در انتظار گرفتن مدرک تحصیلی
اقلیدس می گوید دوست دارم فعلا درس را ادامه بدهم
همچنان اقلیدس به آینده اش می نگرد
اقلیدس می گوید قصد خواندن کتاب 6 هری پاتر را ندارد
اقلیدس در دو دوره پیاپی خوش قول ترین می شود.
اکنون اقلیدس لبخند ملیح می زند
سال 1389
اقلیدس و شاید عشق ...
به اقلیدس زنگ زدم گفتم ای اقلیدس
گفت : جان اقلیدس
گفتم چه کنم که نمی توانم درس بخوانم
گفت: کم کم شروع کن به درس خواندن
آنگاه پرسید: کنکور تو کی می باشد؟
گفتم: اواخر مرداد
گفت: پس چهار ماه فرصت داری
در همین حال یاران زیگما که گرد او نشسته بودند همگی با هم گفتند: آری چهار ماه زمان زیادی است.
اقلیدس با یاران یا بدون یارانش به زودی در سرزمین ما هستند.
اگر نام کامل او را سرچ کنی در گوگل ، منزل ایشان را می آورد
بنده منزل ایشان را در گوگل سرچ کرده ام و در زیر قرار داده ام.
داستان بعدی در مورد آنلاین هستش
اسم داستان: خانم بس
زمان نمایش: پنجشنبه 10 اردیبهشت ساعت 21:30
لیست نمایش دیگر داستان ها
خانوم بس پنجشنبه 10 اردیبهشت ساعت 21:30
خانوم کوچیک دوشنبه 13 اردیبهشت ساعت 20:30
خاطرات دکی و اره چهارشنبه 15 اردیبهشت ساعت 22:00
شورید و سفر به جزیره شنبه 18 اردیبهشت ساعت 22:30
اسپانسر فعلی صابون گلنار
شما می توانید اسپانسر بعدی ما باشید. فقط درخواست دهید
ایمیل رسمی من : Orange_evil22@yahoo.com
اقلیدس اگه مطلبی بود به این آدرس برام ارسال کن . اون ایمیل قبلی من سوخته نمی دونم چرا!
جدیدا یک وبلاگ ساختم برای جام جهانی: www.southafrica2010.persianblog.ir
سوم این که برای اهالی جزیره در همین سرویس یک وبلاگ راه اندازی کردم.
اگه می خواهید عضو اون جا بشید فقط کافیه آدرس ایمیلتون رو برام توی قسمت نظرات بگذارید تا براتون دعوتنامه ارسال کنم.
اون جا شما می تونید خاطرات و بیانیه ها، شعر ها ، داستان ها و هر چی خودتون صلاح می دونید بگذارید.
دوستان اهالی جزیره هم می تونند عضو اونجا بشوند.
فقط مطالبی که میگذارید رو همه می خونن ... .
موفق باشید آدرس اونجا: http://snowclan.blogsky.com/
هر چی زود تر عضو بشید.
یالا منتظرم
اگر هم وبلاگ نویسی بلد نیستید بگید تا ظرف 1 دقیقه بهتون یاد بدم.
فعلا بای
فوتبال بیشتر خطر داره یا نفت؟
اولش فوتبال بازی می کرد. هوادار سوسک کردنه!
مردم رو سرکار می گذاره ! یک روز بهش زنگ زدم. گفتم که من منتظری ام. از باشگاه فجر ۲ و شما اومده بودید تست بدید.
اون گفتش: ما خودمون تست می گیریم.
نکات جالبی که می شه بهش توجه کرد اینه که توی روز عقدش پلی استیشن بازی می کنه!
قبلا فوتبال بازی می کرد. در تیم هایی مثل بانک ملی و فجر ۲ و پرسپولیس قزوین! اما الان داره با بچه ها تو شیراز آتیش بازی می کنه!
نفت بشکه ای ۹۰ دلارو از زیر زمین می کشه بیرون و می فرسته به دست کسایی که نفت ندارن آتیش بازی کنن. فقط نمی دونم با بشکه هاش چیکار می کنه؟!؟
جزیره رو فراموش کرده! اصلا نمی دونه جزیره ای هست یا نه! جزیره اصلا براش معنایی نداره ! اصلا نمی دونه جزیره کجاست!
خلاصه آخرین باری که به جزیره اومد با خانمش بود در تاریخ ۱۳۸۸/۱/۵ (هشتمین سالگرد جزیره )!
یک سال و ۱ ماهی می شه که ازدواج کرده .
احتمالا امسال هم عروسیشونه من که پیشاپیش بهشون تبریک می گم.
خودش توی جزیره وزیر نفته امیدوارم که نفت های جزیره رو به بهترین شکل استخراج کنه !
خانم ایشان نیز، در جزیره وزیر مسکن و شهر سازی هستند. امیدوارم ایشون هم شهر های جزیره رو آباد کنند( حالا مگه جزیره چقدر وسعت داره؟ 15 متر)
قراره به زودی جزیره رو فتح کنه، حالا کی؟ خدا می دونه؟
نکته 1 : ببخشید اگه بعضی جاها ویرگول استفاده نکردم.
نکته2: اگه دارید اینو می خونید، مخصوصا تو ای جغد پیر،شوریده،اقلیدس و خطر اگه لوح فشرده تکنو خوب کسی از دوستاتون داشت، لطفا یک دونه برای من در لوح فشرده خام تهیه کنید.
آخه برای برنامه آنلاین لازم دارم و بدید دست اولین کسی که اومد به جزیره بیاره
نکته3: اگه نظر ندید کچل می شید چون این مطلب سحر شده است پس سعی کنید نظر بدید