جزیره ماورایی آقای ماورا
بلاگی برای ماورانویسیجزیره ماورایی آقای ماورا
بلاگی برای ماورانویسیدرویش 2
درویش 2
« میدونی ؟ متاسفانه !»
Pepsi Present
پپسی تقدیم میکند
میدونی؟ متاسفانه جامعه ما ، یک جامعه آرمانی نیست. من بی رو دروایستی بعضی موقع ها تصمیم میگیرم که ارتباطمو با همه قطع کنم.
مردم مازندران آدم های مذهبی هستند.
ای کاش دوربین رو میاوردم تا از کلبه درویشی چند تا عکس بگیریم!
میدونی؟ متاسفانه!!!!!!!!!!!!
عصر بود. هوای جزیره مه آلود بود. جغد پیر از میان مه ها به سمت جزیره آمد. من و درویش هم میخواستیم سیب زمینی خرد کنیم اما تصمیم گرفتیم که بریم بیرون!!!!!
ماه رمضان بود. داشتیم از گرسنگی می مردیم. درویش گفت:« ماوراء بیا از این قنادیه یک شیرینی و ساندیس انگور بگیریم.»
ماوراء:« نه بابا نمیخواد نمیشه بیرون چیزی خورد که !!...!! میگیرن چپقمون را چاق میکنند.»
درویش:« میدونی؟ من از صبح هیچی نخوردم الان اصلا نمی تونم راه برم و اگه چیزی نخورم، متاسفانه حالم بد میشه ! سرم داره گیج میره متاسفانه!! میدونی؟»
درویش:« میدونی چی بهت میگم؟»
سپس من و درویش شیرینی گرفتیم با ساندیس انگور و رفتیم خاکفرج با هم خوردیم البته یواشکی! 
بعد از صرف ساندیس و شیرینی، با درویش رفتیم بازار کویتی ها تا بازی جکی چان و 007 بخریم.
فیلم سانسور نشده هم خریدیم!
شب بازی پیام و پرسپولیس بود که پرسپولیس 2 بر 1 برد.
چند روز قبل...
درویش و ماوراء به مغازه محمدی میروند تا فیلمی به سلیقه ی درویش بخرند.
درویش گشت زد و به ماوراء گفت: « این فیلم های خارجی رو باید بخریم ! اما میدونی ؟ متاسفانه این فیلم ها سانسور شدن و متاسفانه ارزششون رو از دست دادن متاسفانه! میدونی چی بهت میگم؟»
سپس آنان خوشبختانه فیلم آب و آتش را خریدند و سپس رفتند بازار کویتی ها و مدال 1 خریدند. سپس رفتیم مغازه علی که جوشکاری داشتند!
صبح من و درویش و جغد پیر خواب بودیم. بابا از پله ها بالا اومد و گفت:« حسن تو رو ثبت نام نکردند چون اولویت فنی و حرفه ای نیاوردی ، باید بری کار دانش ! اونجا هم خوب نیست. رشته هاش بدرد نمیخوره با این نمره های تو یا باید بری لوله کشی یا باید بری سیم پیچی ! »
درویش خندید و گفت:« تصور کن ماوراء بره سیم پیچی !»
یک روز عصر نیز استقلال بازی داشت و درویش میخواست 007 بازی کنه!
ماوراء هم میخواست بازی رو ببینه!
استقلال گل های زیادی زد. بین درویش و ماوراء اختلاف نظر به وجود اومد که چی کار کنن!
درویش می گفت:« میدونی ؟ متاسفانه!!»
چند روز قبل درویش در گفتگویی تلفنی جمله زیر را گفتند
بگو بابا گربه رو دم هجله بکنه ( بکشه)
سپس در روز 1 مهر ، درویش با وداعی تایتانیکانه رفت.
آن روز درویش جعبه سیگار را آتش زد. جواد قدیری آش آورد.
ادامه دارد...
لبخند های ملیح
لبخند های ملیح و نام و مدل آنها!
اقلیدس: این شخصیت والا مقام چهار گونه لبخند دارد:
1-لبخند ملیح معروف (GF69) : همه اقلیدس را با این لبخند میشناسند این لبخند با کمترین صدای ممکن توسط CPU اقلیدس برای لب های مبارکش ارسال می شود. معمولا وقتی جک یا نکته خنده داری میشنود یا هنگامی که شوریده و جغد پیر خوشمزه بازی میکنند، اقلیدس از این گونه لبخند استفاده می کند.
2- لبخند ملیح کم پیدا (KM22) : اقلیدس به ندرت از این نوع لبخند استفاده میکند. معمولا وقتی اقلیدس خبر خوشی در رابطه با دیگران میشنود ، از این نوع لبخند استفاده می کند. این لبخند به گونه ای می باشد که همراه با تن صدای ایشان هنگام صحبت کردن مشاهده می شود.
3- لبخند ملیح پیروزی (P11) : هنگامی که اقلیدس فرمولی را کشف می کند و یا کسی را قانع می کند ، آن لبخند را میزند. لبخند P11 کمی موزیانه می باشد و گاهی همراه با حرکات ابروی اقلیدس هماهنگ است.
4- لبخند فضایی(BF96): این لبخند اقلیدس فقط قابل درک برای اشخاص ماورایی همچون من میباشد. این لبخند هنگام انجام دادن کارهای خوب و یا خرد کردن خیار و گوجه در جزیره رخ میدهد.
این لبخند ساکن است و گاهی حجم بسیار کمی از لب های اقلیدس حالت لبخند گرفته و مجددا به حالت ساکن بر میگردد. این تغییر حجم لب اقلیدس به مدت ارسال سیگنال پاورگود طول می کشد.
5- لبخند کشف نشده ( LOVE 22): لبخند اقلیدس در مقابل عشق اش در هنگامی که احتمالا عشق کشف شود.
هنوز کسی از جزئیات این لبخند چیزی نمیداند. اما رهبر پیشگو و ماورایی جزیره ( مقام عظما و والا مقام جناب آقای بنجامین توت فرنگی منش ماورایی نما خطم الکلام عند المرام مد ظله عالی گاهی عالی گاهی باقالی همراه با یک قالی ) پیش بینی کرده اند که لبخند عشقولانه اقلیدس به صورت زیر خواهد شد.
اقلیدس بنیان گذار نهضت لبخند ملیح، به زودی مدل های جدید همچون S300 و Shahab2011 را به بازار عرضه خواهد کرد.
S300 نوع لبخند اقلیدس در مقابل کسانی هست که اقلیدس به آنها درس می دهد. این لبخند سه بعدی است.
ُSHAHAB2011 نوعی لبخند پیشنهادی اقلیدس به ماوراء است برای خندیدن در آموزش عالی
فردا: لبخند فردا تنها بر یک اصول استوار است:
مدل(DAD90)
داد رو بزنی به عنوان پیش هشدار ، آژیر رو بکشی به عنوان زنگ خطر و سپس با صدای بلند بخندی!
درویش: لبخند درویش اصول خاصی دارد:
مدل (J50)
ابتدا باید سوژه خنده پیدا شود. سپس ذهنیت خنده ساخته شود. سپس خنده های ریز آغاز می شود به به ترتیب ملودی خنده ها تغییر و VOL آن بالا می رود. این لبخند 7 ثانیه طول می کشد که هر نیم ثانیه یک بار قطع و وصل می شود. ویبره هم دارد.
جغد پیر: لبخند جغد پیر تفسیری است:
مدل(PIR800)
گاهی صدا دارد و گاهی سایلنت است. اما بسیار ملیح است. بین علمای جزیره اختلاف است که آیا لبخند اقلیدس ملیح تر است یا لبخند جغد پیر؟
باید نشست و دید که آیا با هم به تفاهم میرسند یا نمی رسند.
مدل(ALI)
خانمشون هم قبل از لبخند می گن: «علی ؟»
خطر : لبخند خطر ، خطرناک است. قابل وصف در نثر نیست بلکه قابل توصیف در اسمایلی است:
مدل (KH1)
چهار بعدی هستش و بعد زمان هم در لبخندش وجود داره.
اقلیدس با اون همه مهارتش در لبخند ، به بعد چهارم نرسیده !
سیسیلی: ایشون که دیگه شاهکار هستند. وسط ملک سلیمان با لبخندی آرام به استراحت فرو میروند.
مدل ( SLEEP 912)
ش و ر ی د ه : نوشتن در مورد ایشون در وبلاگ به حکم سازمان ملل متحد جزیره تا سفر اولین سفر ایشون به جزیره ممنوع شده حتی باید اسم ایشون را با فاصله نوشت.
در مورد لبخند های ملیح بقیه در سری بعد می نویسم . باید مدل هاشون رو ارائه بدهند.
به نظرتون ماوراء چه جوری می خندم؟
توی نظرات بگید.
آینده ماوراء به روایت اسمایلی:
مرحله ای هستش
THE END
Writer : Benjamin (Leader of The Island)
فردا در مزارع کشت چای
فردا در مزارع کشت چای
صنایع غذایی تبرک تقدیم میکند
فردا که بود و چه کرد؟
فردا ، از اهالی مرموز جزیره برف فیلم بود. او از روحیه مناسبی جهت پیشبرد امور استفاده می کرد. کافی بود که هدفت را به او بگویی ... .
او با یک برنامه ریزی یک هفته ای تو را به هدفت می رساند.
فردا در تشکل های دانشجویی فعالیت های فراوانی دارد
اگر فردا بخواهد از تو کار بکشد، بالا بروی پایین بیایی از تو کار می کشد.
فردا نیز کوله بار دارد. کوله بار فردا از وسایل زیر تشکیل شده است.
کپی کارت ملی،کارنامه اول دبستان تا سوم دبیرستان فردا،کارنامه اول دبستان تا سوم دبیرستان برادر فردا،کپی کارت ملی برادر فردا، 10 نسخه نرم افزار اس ام اس سی و چند حلقه سی دی خام جهت رایت اس ام اس سی، کلی کاغذ و معادله،سی دی هک معروف سایت توسط افغانی! و ... در کوله او یا فت می شود.
فردا علاقه شدیدی به چای دارد و در هر ثانیه می تواند 2 لیوان چای بنوشد. اگر در جزیره آب موجود نباشد، فردا انقدر رهبر جزیره را تکان می دهد تا رهبر دبه را می برد و آب می آورد.
خندان بودن حمید مسئله ای کاملا روشن است. همه می دانند که سبک خنده های فردا ، سبکی خاص است و هر کس او را می بیند مانند او می خندد
البته قبل از خندیدن به سبک فردا ، باید داد رو بزنی و سپس آژیر را بکشی و بخندی
برخی از شواهد و نزدیکان نفوذی فردا ، می گویند که او در مزارع کشت چای فعالیت ویژه ای دارد. او به ازای هر اس ام اس سی ، یک بسته چای احمد میگیرد. 
فردا چای ها را مستقیما از مزرعه چای به جزیره می آورد و ماوراء را مجبور می کند تا آب جوش بگذارد و چایی را درست کنند.
فردا همیشه در سفر به جزیره تعلل می کند و قول می دهد که اول برج 3 بیاید ولی او آخر برج 8 می آید!!!!!
جالب ترین نکته این است که او در جزیره فعالیت های زیر را انجام می دهد:
ساعت 23 کشتی او به جزیره می رسد. فردا با یک نایلون مرموز به بالا می آید و می گوید:« جزیره نسبت به سری پیش هیچ تغییری نکرده!» بعد اطراف را مشاهد می کند و می گوید:« نه جزیره تغییر کرده ! این پتو سری پیش آن طرف تر بود و این کاغذ نیز نبود و تازه اضافه شده!»
سپس یک تکه ای از وسایل را با پا به آن سوی جزیره پرتاب می کند و می نشیند.
او نایلون مرموز را به ماوراء می دهد. ماوراء درون نایلون چیزی جز ماست ، تخم مرغ و چایی نپتون یافت نمی کند. سپس فردا روبه ماوراء می کند و می گوید:« ای رهبر جزیره برخیز و آب بگذار تا چای بخوریم».
رهبر جزیره به او میگوید که آب نداریم! او می گوید:« بدو برو آب بگیر ! بدو بدو بدو بدو بدو»
رهبری جزیره آب میگیرد و چایی آماده خوردن می شود. ماوراء دو تا لیوان می شوید و آنها را به فردا می دهد تا چای بریزد.
فردا می گوید: « ایا این ها تمیز اند و ما را به کشتن نمی دهند؟»
فردا مشغول خوردن چای می شود و سپس شروع می کند به نصیحت کردن ماوراء او در نصیحت هایش به ماوراء می گوید:« تو شرایط زن گرفتن داری و باید ازدواج کنی! » 
ماوراء نیز هم خوشحال می شود و هم ناراحت!
سپس فردا می گوید:« ماوراء تو باید کار کنی و سایت ساختن حرفه ای یاد بگیری و یک نرم افزار حرفه ای یاد بگیری! تو می توانی اس ام اس سی را تبلیغ کنی و درصدی بگیری»
او می گوید:« بیا اصلا این اس ام اس سی ها رو بگیر و بفروش و بازار یابی کن»
سپس او دزدان دریایی را میگذارد و می بیند. اکنون ساعت 00:30 است. فردا می خوابد و فردا صبح زود بدون اطلاع دادن به ماوراء، جزیره را به مقصد ایران/تهران ، ترک می کند.
پایان
برخی اهالی و برخی ماجراها!
با عرض سلام و خسته نباشید به اهالی جزیره
از این به بعد این وبلاگ کمی تند به تند آپدیت میشه پس شما اگه می خواهید مطالب رو قبل از به آرشیو رفتن بخونید باید ۲ یا ۳ روز یک بار اینجا بیاید.
در منوی سمت چپ ده مطلب نوشته شده اخیر هم نیز وجود داره
اما در این مطلب می خواهم به تحلیل برخی از کار های اهالی جزیره بپردازم که کمی هم طنزه! خیلی سعی کردم که مطالب باعث ناراحتی کسی نشه....
از اقلیدس هم تقاضا می کنم اول خودش مطالب رو بخونه بعدش نشون بقیه بده و اگر مطلبی زیاد جالب نبود بگه تا اصلاحش کنم.
به ترتیب سن شروع می کنم!
شرکت الجی تقدیم می کند
حاج خانم
برای ایشون هنوز اسم برفی پیدا نشده اما باید بگم که به زودی یک اسم با مسما برای ایشون پیدا خواهیم کرد.
حاج خانم نیز مانند دیگر اهالی جزیره غذای مخصوصی داره! البته ایشون فقط و فقط یک بار این غذا رو در جزیره درست کرده اند!
کسایی که از تهران بخواهند بیان جزیره باید مهر و امضای ویزاشون را باید حاج خانم بزنه ، اما هر وقت دکی می خواهد بیاد جزیره جوهر خودکار و جوهر استامپشون تموم یا کمرنگ می شه! 
اگه کمرنگ بشه می شه کاریش کرد. اما وای اگه جوهر تموم بشه!!! باید صبر کرد تا استامپ مخصوص ایشون رو از چین و ماچین بیارند!
وقتی من و دکی فیلم ترسناک می گذاریم، حاج خانم میان قسمت های وحشتناک و خونریزی های فیلم رو کامل و بدون حتی یک پلک زدن می بینند و وقتی فیلم روال نرمالی به خودش گرفت، رو به من و صادق می کنند و میگن:« این چه فیلمی هستش که می بینین؟ به درد نمی خوره ! همش همدیگرو می کشن!»
غذای مخصوص ایشون همون عدس پلو هستش! البته سبزی پلو با ماهی ایشون نیز دم عید ها به راهه!
کبک
کبک یکی دیگه از خاله های منه ! ایشون پرستار و دکتر مهندس اند! اگه اشتباه نکنم غذای مخصوص ایشون سوپ هستش! آخه همه دکتر ها با سوپ و آش میونه خوبی دارند!
این خاله ما که به زودی اسم برفی اش عوض میشه، هر سری رهبر جزیره رو می بینه اونو امر به عمل کردن قلب و نهی از منکر میکنه(عمل نکردن قلب)!
من خیلی وقته که ایشون رو ندیدم!
کبک با سورپرایز کردن رابطه خیلی خوبی داره
به عنوان مثال وقتی تولد کسی باشه ، با یک لودر کادو و تزینات در تاریکی طرف رو سورپرایز میکنه 
به گونه ای که بعدش یارو باید 5000 تومان پول سرم ضد استرس بگیره 10000 تومان هم پول کرایه آژانس بده تا کادو ها رو ببره خونه!
تازه این مسئله در صورتیه که خاله خیلی مایه نگذاشته باشه! اگه خیلی مایه گذاشته باشه باید هزینه های زیر رو هم اضافه کرد:
14000 پول اورژانس
2000 قرص زد التهاب
1500 پنی سیلین
1000بتادین
500 آسپرین بچه
50 دستمال کاغذی
25 چسب زخم
تازه ایشون با جغد پیر در آشپزی همفکری فراوانی دارند و روی یک غذا به مدت چند هفته قفل می کنند و از سه وعده ، چهار وعده همان غذا را می پزند!
ایشون هم که جزیره نیومده و نمیشه غذای مخصوصش رو شناسایی کرد! البته برخی از چهره ها میگن که ایشون مرغ کنتاک بود ؟ دقیقا خاطرم نیست! بیشتر درست می کنند.
لیبرال
لیبرال همون برف خودمونه دیگه! اسمشو پس از انقلاب دوم جزیره انتخاب کردم!
چرا لیبرال؟ خوب معلومه دیگه ایشون عاشق مقام عظما هستند و معتقدند ایشون آزارش حتی به یک مورچه نرسیده و سر این مسئله با خطر درگیری های بسیاری داشتند.
هنوز کسی نمیدونه غذای مخصوص ایشون چیه! میدونید چرا؟ چون اصلا به جزیره نیومدند! جالبه یکی از عضو های فعال جزیره هنوز جزیره رو ندیده!!!!!!!!!!!!!!!!
ایشون به تازگی یک ماشین خریده و مبارکشون هم باشه! 
طی همسفر شدن من و جغد پیر به شبه جزیره( باشگاه) با لیبرال، ایشون گفتند: « دست فرمونم خیلی بهتر شده نسبت به ماجرای لواسون»
حالا من نمی دونم ماجرای لواسون چی بوده!
اما هر چی بوده می دونم که به درد داستان (لیبرال2) می خوره!
لیبرال هنوز مجرده ! جغد پیر هم مجرد بود، اومد جزیره ... متاهل برگشت!
آقای لیبرال اگه می خوای ازدواج کنی ، آب دستته بگذار زمین بیا جزیره تا رهبرش وِرد رو بخونه و شما یک همسر مناسب پیدا کنی ( حتما نیاز نیست از قم زن بگیری ! نیت کن که دوست دارید از کجا زن بگیرد تا رهبر جزیره توی وِرد خودش بگه)
ماجرای حاج آقا و لیبرال و همچنین ماجرای لیبرال و لواسون در «لیبرال 2» خواهید خواند.
مارکوپولو
عاشق بحث های سیاسی!
من نمی دونم چرا هر وقت مارکوپولو رو می بینم یاد بحث میافتم! کلا بحث کردن باهاش یک لذت خاصی داره!
جوونی مارکوپولو همراه با حوادث شور انگیزی بوده است. زندگی مارکوپولو به دو قسمت عمده تقسیم می شود:
مهم امتحانی 
1- زندگی قبل از ازدواج: مارکوپولو قبل از ازدواج همیشه در عکس ها و کنفرانس ها صورتی بی نشاط داشت
نکته کنکور
2- زندگی بعد از ازدواج: مارکوپولو بعد از ازدواج همیشه خندان تر از بقیه افراد بود. و علت این خنده آشنایی با دختر رویاهایش بود
مارکوپولو در مدرسه به جای فیزیک ، شیمی و ریاضی ؛ خبر ورزشی ، ابرار ورزشی و پیروزی مطالعه می کرده و هنگامی که استاد او را حین مطالعه روزنامه ها دستگیر می کرده با لبخندی ملیح تر از لبخند اقلیدس به کلاس آن استاد خاتمه می داده!
از همه مسایل بگذریم، مارکوپولو عاشق بحث های سیاسی است. تاریخ ایران یک نقطه از دست اوست. گرچه گاهی در تاریخ دستکاری می کند.
او خودش هیتلر را بزرگ کرده! با کار کردن در خانه خدا رابطه خوبی دارد و خدا نیز دوستش دارد که شغل های دایمی وی را در خانه خودش به او می دهد. از مارکوپولو به عنوان یک برادر کوچکتر می خواهم تا تلاش بیشتری کند چون پیش بینی شده تا حداکثر یک سال دیگر مارکوپولو از کرج به تهران می آید
غذای مخصوص مارکوپولو خوراک مخلوط هستش! البته امید میلاد میگن که او کدو بادمجون غذای مخصوصشه
الیزابت
الیزابت همون دختره هستش که مارکوپولو رو خندوند! او علاقه مند به جارو برقی هستش
و کلا تمیزی خونه رو دوست داره! رانندگیشم حرف نداره! قبلا میومد جزیره اما خیلی وقته که جزیره نیومدند!
بودن ایشون کنار مارکوپولو یک جذابیت خاصی داره!
قبول ندارید؟ از بقیه بپرسید. باور کنید راست می گم! بابا چرا هیچکی هیچی نمیگه؟ جدی میگم! میخواید منو ضایع کنید؟
زنداداش خیلی مهربونه و این یکی رو همه قبول دارند ببینید همه دارن سراشون رو به علامت تایید تکون میدن....
علمای جزیره در مورد غذای مخصوص الیزابت اختلاف دارن، یک دسته میگن که خورشت مرغ غذای مخصوص ایشونه و دسته دیگری هم می گن ماکرانی غذای ایشونه!
جزیره و جزیره ای ها منتظر حضورشون در جزیره هستند.
در ضمن در کنار الیزابت بودن در هر شرایطی لذت بخشه مثلا در شهربازی،انتخابات،بحث های جنجالی،فیلم دیدن،آهنگ گوش کردن!
چون ایشون در هر حالتی به قول معروف پایه است و ضد حال نمی زند. مگه نه!
جغد پیر
شاگرد زردچوبه فروشی،عطاری،باغبانی،سنگبری،نگهبانی انبار، نگهبانی درب،نگهبانی پاساژ،نگهبانی شهرداری،نگهبانی جزیره،تایپیستی،رایتری،سی دی فروشی،معلمی،استادی، شاگردی،تجارت، مرغ فروشی، تخم جوجه کشی، خرید 120 جوجه رنگی،ماهی فروشی با دیگر اهالی،صرافی،اتصال عراق، عضو هیئت مدیره جزیره ، باشگاه داری و ... از کارهایی بوده که جغد پیر یک ناخونک به اونها زده و امتحانش کرده
همه می دونن که نماد و غذا و آرم مخصوص جغد پیر چیزی نیست جز:
پیره دیگه کاریش نمی شه کرد.
وقتی که نیت کنه و بیرون بره انقدر دلش پاکه که به نیتش می رسه!
معرفتش هم که زیاده! من نمیدونم چرا هر وقت رهبر جزیره اونو میبینه به حالتی روحانی فرو میره!
خوب همه دوستش دارند چون جغد پیره! نظرش هر ده دقیقه یک بار عوض میشه! یک روز میگه بادمجون بده و یک روز میگه خوبه!
اگر من دوربین داشتم نیمه شعبان از او در حالی که با تخم مرغ وارد شد عکس می گرفتم. واقعا فراموش نشدنی بود.
خانم جغد پیر
ایشون تازه وارد اهالی جزیره شده اند و من شناخت کاملی از ایشون ندارم. اما بهتره همون شناخت کم رو اینجا مطرح کنم.
ایشون با کلی اشتیاق میان جزیره و در خواست فیلم میکنن ! رهبر جزیره هم یک فیلم توپ وارد دی وی دی الجی خودش می کنه! 10 دقیقه از فیلم می گذره و ایشون مثل دخترهای توی کارتون های پریان( سیندرلا،سفید برفی و ...) راس نصف شب ، خوابشون می بره و به جغد پیر میگن که بریم دیگه ساعت داره دوازده میشه!!!!
هر کی ندونه احساس میکنه اون جادوگر بدجنسه معجون بهشون داده که ساعت 12 به خواب عمیق فرو برند یا اینکه مثل فیونا توی شرک نصف شب تبدیل به دیو میشن!
دوباره فردا شب کمی زود تر میان تا فیلم رو ببینند اینبار کمی از نیمه شب می گذرد! گویا جزیره طلسم جادوگر بدجنس را باطل کرده! ( باکمی اغراق از نویسنده)
غذای مخصوص هم که ....
خطر
وقتی آدم اسم خطر رو میشنوه نمیدونه به توپ فکر کنه یا نفت؟ من میگم بهتره که به توپ فکر کنی. 
توپ با مزه تره! خوب خطر تازه ازدواج کرده و فعلا شادابه و نصف شب قایقران میشه و میره بندر و پرواز میکنه! بقیه هم کمکش میکنن دیگه!
خانمش هم از شادابی ایشون فیلمبرداری میکنه. خطر خودش تو جزیره غذا درست نمیکنه بلکه جزیره ای هارو میبره چلوخورشتی حاج عباس( حاج عقیل معروف نه ها!!) یا کبابی حاج صادق و غذا از بیرون میخره و به جزیره میاره! عمدتا قیمه میخره! کلا قیمه می خره!
خطر دوست داره که بچه ها رو سر کار بگذاره و سعی خودشو می کنه و این حس رو به خانمش هم منتقل کرده!
خطر میخواد گلادیاتور بشه ولی تا دلیلی نیاره که چرا میخواد گلادیاتور بشه، نمی تونه گلادیاتور بشه!
خطر هم فراموش کرده که جزیره ای وجود داره! منم هرچی کمتر ببینمش مطالب کمتری به ذهنم میرسه دیگه!
خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !خطر روز عقدش پلی استیشن بازی میکنه !
این نکته نباید از ذهن مردم بیرون بره!
سیسیلی
ایشون غیر از آدامس علاقه مندی جدید دیگه ای هم داره! 
ایشون ابتدا سعی می کنه از رقصیدن افراد فیلمبرداری کنه و اگه کسایی هم نرقصیدن فیلم هایی با نرم افزار های گرافیکی درست می کنه! ایشون تا به حال نتونسته حرکات موزون(رقص) رهبر جزیره و دکی رو فیلمبرداری کنه اما به گفته برخی از افراد قابل اعتماد فیلم هایی که ساختگی بودنش معلومه وارد بازار کردن که در اون رهبر و دکی میرقصن!
اما نکته ای به وجود میاد که ایشون این فیلم ها رو برای چی میخوان؟ نکنه میخوان بر تخت رهبری جزیره بشینند؟ شاید هم می خواهند از دکی و رهبر جزیره باج بگیرند! شاید هم می خواهند آنان را افرادی نالایق و فاقد مدیریت و رهبری بدانند.
کلا سیسیلی آدم شادی هستش و در کنار خطر هافبک های خوبی برای تیم ملی هستند. او در رشته مهندسی نقشه کشی به همراه دکی مشغول به کار هستن!!!! تئوری ها رو خودشون پاس می کنند و عملی ها رو دکی لیسانسش هم قراره نصف نصف کنند! ( حالا یک بار دیدی که نقشه ها رو دکی کشید هی بگو!)
ایشونم به جزیره کم میان و فعلا هم غذای مخصوصی ندارند ولی فکر کنم ژله مله و دسر مسر خیلی درست می کنند.
من بیر میرم غذاشون چیه؟
شوریده
من نمی دونم انقده که من شوریده رو دوست دارم، اون منو دوست داره؟
نه دوست نداره! چون اگه دوست داشت به جای ده ماه یک بار، دو ماه یک بار یا هرماه به جزیره میومد!
اگه میخواید برید شهر بازی و به دیوار مرگ برید، کافیه سوار موتور شوریده بشید و بگید که دیرتون شده و عجله دارید!
شوریده هم مثل جغد پیر :
آسو بازی، عطاری،کاروان گردونی،ماهی حوض فروشی،آرد خمیر کنی، شکر آب کنی، شربت سازی، هیئت گردانی، مداحی،نوحه خوانی،آواز خوانی، رپری، جوجه کشی، جن بازی در کوه، پرزنت کاری، چهارشنبه سوری بازی، بلوک سیزده بینی ، مشت زدن به اقلیدس و دکی به صورت آنلاین و همزمان
،بدنسازی،تغییر 180 درجه ای در عروسی،
کُشتی بافی، رانندگی و برازندگی و ... را تجربه کرده است.
شوریده چند سال پیش با رهبر جزیره و خطر و دکی و اقلیدس به پارک رازی رفت اما رهبر جزیره رو به بخش شهر بازی نبرد میدونم که یادش نیست و اسه همین گفتم یادش بیاد!
غذای مخصوص شوریده سنگدون هستش و هر وقت اومده جزیره یک سنگدون و دو تا نون سنگک دستش بوده!
شوریده کلا آدم خوبیه! شوریده اگه بیای جزیره یک وردی می خونم که زن بگیری حالا اگه میخوای بدبخت شی بیا!
اگرم نخوای نمیخونم فقط پاشو بیا ماهی تابه رو شستم سنگدون یادت نره! خودم درست می کنم! اگه خواستی جغد پیر هم بیار تو دوست داری اون سنگدون درست کنه!
منتظرم بای
اقلیدس
سوال هر سال امتحان نهایی
لبخند ملیح دارد و زیگما را دوست دارد. 
پتانسیل خوردن دو مشت همزمان از دکی و شوریده را دارد و جالب تر این است که او این مشت ها را بر روی جغد پیر تخلیه می کند. اقلیدس سال دیگر
مدرک کارشناسی را میگیرد و آن روز باید لبخند ملیح اقلیدس را فیلمبرداری کرد.
مورخان می گویند اقلیدس گاهی شب ها از خواب می پرد و می گوید رادیکال n !
مورخان هستند دیگر کاریشون نمیشه کرد!
اقلیدس با یک نایلون خیار و گوجه و یک بسته پنیر پگاه ( تبلیغ نشه) میان به جزیره! خیارها و گوجه ها را طی 60 دقیقه میشویند و طی 40 دقیقه خرد کرده و طی 50 دقیقه می خورند و سپس یک فیلم با رهبر جزیره میبینند و میروند!
برخی از عوامل نفوذی گفته اند که اقلیدس از فیلم مقصد نهایی ، نهایت لذت را برده است! 
رهبر جزیره( توت فرنگی )
نمی دونم چرا هر کی رهبر جزیره رو میبنه یاد فیلم میافته! نکنه قیافم شبیه نگاتیوه؟ بابا رهبر جزیره کار های مهمی داره دیگه مثل قدیم نیست که بخواد فیلم ببینه اون باید امور رو اداره کنه و اگر سوالی دارید در مورد فیلم ها به کتابچه دکی مراجعه کنید.
غذای مخصوص رهبر جزیره ، سالاد جزیره ( شبیه سالاد فصل) و گاهی هم آب دوغ خیاره! سالاد جزیره به حدی محبوب شده که امروز خانواده امید و میلاد و خاله ها و مادرشون برای خوردن سالاد فصل کشتی هاشون رو به جزیره رسوندند.
هر کی بیاد جزیره براش درست میکنم! الان یک فرمول جدید در تهیه اش به دست آوردم! با قبلی ها فرق داره!
یکی دیگه از ویژگی های رهبر جزیره اینه که فیلم رو به خورد همه میده و خدا نکنه اون فیلم سریال باشه! جمعه پیش کنکورش بود و جمعه آینده هم تولدشه!
براش دعا کنید که قبول بشه
راستی همه توی نظر سنجی بالای وبلاگ شرکت کنید. هرکی رای خودشو بده
دکی
دکی مثل رهبر جزیره میمونه ! جدیدا همش فیلم میبینه! 
خطرناک ترین وسایل شهربازی قم براش مثل تاب و سرسره میمونه!
دکی بر خلاف اسم برفی اش اصلا به پزشکی و رشته پزشکی علاقه ندارد. اما برخی از اهالی جزیره گمان می کردند چون من به او دکی می گویم ، او تجربی می خواند.
غذای مخصوص دکی نون و چای و پنیر است، اما او زیر بار نمی رود. غذا درست کردن دکی دیدن دارد. 20 انگشتش می سوزد تا یک غذا را کامل تهیه کند. نصف غذا می سوزد و نصف دیگرش بر روی زمین است. تخم مرغ شکستنش عالمی دارد!
اما او میزان دم کردن چایی در جزیره را بلد است. او بیشتر از رهبر جزیره علاقه مند به قبول شدن اوست. حالا سال دیگه من باید بیام یک هفته آخر پیش دکی تا دکی حسابی درس بخونه! فکر کنم اینبار مجبوریم دکی رو به جای اقلیدس به زور ببریم سینما تا اخراجی ها 3 رو ببینه!
پس نتیجه میگریم
حاج خانم: عدس پلو
کبک: مرغ کنتاکی
لیبرال: جزیی از اسرار
مارکوپولو: مخلوط سرخ کردنی
الیزابت: ماکرانی یا مرغ
جغد پیر: تخم مرغ
خانم جغد پیر: هنوز مشخص نشده
خطر: قیمه از بیرون
سیسیلی: هنوز مشخص نشده
شوریده: سنگندان و نون سنگک
اقلیدس: نون ، خیار،گوجه، پنیر، نمک
توت فرنگی: سالاد جزیره ، آب دوغ خیار
دکی: نون ، چای ، پنیر - ولی خودش زیر بار نمیره
هیرو و نیترو به دلیل کم یاب شدن عکس نیترو در اینترنت در این داستان ثبت نشدند به زودی داستانی جداگانه در مورد آنان درج خواهد شد.
اسپانسر: الجی
داستان های بعدی:
دکی 3 ( جنگ محاسبات)
لیبرال 2 ( لیبرال ها نمی میرند)
توت فرنگی 2 ( پایان استرس ها)
خطر 3 ( ستیز توپ و نفت )
جغد پیر 3 ( نزاغ وزنه ها )
TATU چیست؟
با تشکر : رهبر جزیره
آقای درویش
درویش 1
ایستگاه 20 ریله قطار
سلام داش مشعود چه طوری؟ من خودم اسمتو انتخاب کردم. درویش گذاشتم به چند دلیل :
1- ریش و سیبیلت شبیه درویش هاست
2- برای درویشی جزیره رو انتخاب می کنی( که لطف بزرگی می کنی)
3- درویشی دوست داری
البته گزینه های دیگری هم بود برای اسم تو اما خوب این یکی قشنگ تره
مثلا مقتدا،مذنب،مذنب فی سبیل الله،عارف و ... .
چند شب پیش یک اسم خیلی قشنگ موقع خواب به ذهنم رسید که خیلی قشنگ بود اما هر کاری می کنم یادم نمیاد.
امیدوارم از اسم درویش خوشت بیاد. حداقل این اسم بیشتر از کمل به تو میاد.
شرکت الجی تقدیم می کند
درویش چند باری به صورت موقت به جزیره میومد. اما یک روز قطار درویشی درویش بیست روزی در جزیره توقف کرد و ماجراهای فوق العاده جذابی را آفرید که در طی مجموعه داستان های درویش اون خواهیم خوند.
بامداد بود. از پنجره جزیره بیرون را نگاه می کردم. مه کل کوچه را پوشانده بود. از دور یک مردی قد بلند به سمت جزیره می آمد و دستانش را تکان می داد. آن مرد سیبیل داشت.
بله او درویش بود.
کلید از دستان توت فرنگی به سوی او پرتاب شد. او کلید را گرفت و به بالا آمد. او مرحم داشت
او با مرحمش مرحم گرفت. من به جغد پیر گفتم هندوانه بخرد و او نیز هندوانه خرید ما جشن سه نفره ای گرفتیم و هندوانه ها را به همراه نان و پنیر خوردیم. سپس چای خوردیم. ساعت 4 فیلم آخرالزمان را برای درویش گذاشتم. جغد پیر ما را تا دقیقه 37 فیلم همراهی کرد و سپس خودش به بالا پشت بام رفت و خوابید. 
درویش نیز خسته بود و خوابش می آمد
اما می خواست وانمود کند که خوابش نمی آید. او هر 30 ثانیه یک بار به توت فرنگی می گفت : « کمی فیلم رو می زنی عقب» سپس خوابش می گرفت و مجددا می گفت: « کمی فیلم رو می زنی عقب» اما افسوس که باز هم خوابش می گرفت و می گفت: « کمی فیلم رو میزنی عقب» آخرش هم خوابید. صبح که بیدار شد حسن فیلم را کاملا زد عقب و مجددا با هم فیلم رو دیدند . مردان پرسپولیس رو هم دیدند. سپس خوابیدیم!
ظهر دایره زنگی و سپس نصف مال من نصف مال تو را دیدیم . و ... را نیز دیدیم!
جغد پیر افطاری آورد. من در بالا پشت بام درس خواندم!
روز بعد درویش پلی استیشن را کشف کرد
شب او مدال 2 خرید.
من که با دو لو به دیدار پدرم رفته بودم با پولی که از او گرفتم دسته و کارت حافظه و بازی فوتبال و کلبه وحشت خریدم.
روز بعد درویش 40 درصد از مدال 2 را رد کرده بود و من شیمی می خواندنم. مرحله راه آهن بود و ما مدرن تاکینگ گوش می دادیم.
درویش ، جغد پیر را مقتدای خودش می دانست. او می گفت: یا علی جان مقتدای من تویی طول و عرض و ارتفای من تویی
درویش با CIA ارتباط داشت و او با یک بیسیم یک هلی کوپتر از آمریکا به جزیره آورد
با درویش فوتبال پلی وان بازی می کردیم تیم ساختگی ما یک بازیکن داشت به نام T !
16 شهریور دور دوم مسابقات فوتبال مقدماتی جام جهانی 2010 آغاز شد و ایران در اولین بازی در مقابل عربستان قرار گرفت.
در نیمه اول اعراب گل زدند و یا حبیبی یا حبیبی و یهلونی یهلونی می کردند. سپس نیمه دوم آغاز شد. کرنری برای ایران گرفته شد. درویش برخواست و گفت: « نه مثل اینکه اینها مرحم می خواهند» سپس به سمت تلوزیون رفت و از باند های کوچک تلوزیون مقداری مرحم ناب تهران را به سمت بازیکنان فرستاد. همان کرنر گل شد!
بازی 1-1 به اتمام رسید
این داستان ادامه دارد ...
آنچه در قسمت بعد خواهید خواند:
درویش بر روی تابلو جمله ای نوشت و او که به همراه توت فرنگی آب و آتش خرید نتوانست مدال را تمام کند و 007 را بعد از روزه خوری که صفایی داشت و حسن به حیدریان نرفت.
درویش اگر نظر ندی ادامه داستان رو نمی نویسم!
بچه ها داستان چه طور بود؟
اقلیدس 3
اقلیدس 3
نبرد معادلات
شرکت الجی تقدیم می کند
همه جهانیان می دانند که او لبخند ملیح دارد و اکنون دانشجو است همه می دانند که اقلیدس با زیگما رابطه عمیق معنوی دارد
. همه می دانند اقلیدس، تابع، معادلات ، جبر، رادیکال و زیگما را ترک کرد و به دنبال آمپر، آی سی ، اهم ، خازن و سیم رفت.
اما ماندگار ترین مبحثی که اقلیدس دنبال کرد مبحث زیر بود:
ماجرای اقلیدس و زیگما
چگونه ماجرای زیگما بین المللی شد؟
روزی روزگاری نه چندان دور شوریده در حال بازگشت از پارک شهر به منزل بود.
شوریده پس از رسیدن به منزل به آشپزخانه رفت و مادرش برایش چایی آورد. در آشپزخانه اقلیدس نیز مشغول درس خواندن و نوشیدن چای بود.
شوریده چایی اش را خورد و به اتاق رفت تا لباس هایش را عوض کند که ناگهان ....
ناگهان شوریده چشمش به اسناد و معادلات اقلیدس افتاد آن ها را برداشت و مطالعه کرد. در میان این مطالعه زیگما توجه اش را جلب کرد و او را شگفت زده کرد.
روز ها می گذشت و شوریده هرز گاهی مسئله زیگما را به اقلیدس گوش زد می کرد.
اهالی جزیره نیز با دیدن این گوشزد فراوان و لذت انگیز شوریده ، تصمیم گرفتند خودشان نیز جدا گانه به اقلیدس مسائله زیگما را گوشزد کنند.
در پی این اشارات ، اهالی جزیره خواستند که این ماجرای کامل تری را برای انان بیان کنیم.
در روزگاران نه چندان دور اقلیدس به جای این که رابطه عمیقی با کتاب های ریاضی داشته باشد، این رابطه را با کتاب های هری پاتر داشت، به گونه ای که خودش می گوید هر کتاب را دوبار خوانده است و تاریخ شناسان جزیره می گویند که اقلیدس کتاب هری پاتر و محفل ققنوس را بین 3 تا 9 بار خوانده است. گرچه روایات بسیار است.
روز ها می گذشت تا این که آن زلزله معروف در تهران رخ داد و اقلیدس نیز لرزید
فکر جدیدی نیز از ذهن او گذشت و اقلیدس به ندای ذهنش گوش داد
ان ندا به اقلیدس می گفت دیگر بس است هری پاتر چیست که می خوانی؟
اقلیدس نیز آنقدر کتاب های مختلفی را خواند که به عرفانی نوین رسید.
سیگنال های مداحی به شوریده دستور می دهند که مشتی به بازوی اقلیدس بزند.
قلیدس نیز مدار لرزشی اش ، سیگنالی محاسباتی برای برای CPU ی اقلیدس ارسال می کنند. CPU ی اقلیدس نیز سیگنالی را برای ماهیچه هایش ارسال می کند.
کارت صوت اقلیدس نیز فرکانسی را برای اسپیکر اقلیدس می فرستد.
اکنون جمله ی « چرا می زنی ؟ منم باید بزنم » به گوش می رسد.
این سیگنال به صورت شطرنجی است.
اکنون نوای « بیا اینجا بزن » به گوش می رسد.
ماهیچه های شوریده حالت تدافعی به خود می گیرد و ماهیچه های اقلیدس نیز حالتی تهاجمی به خود می گیرد.
اکنون مشتی آب دار به بازوی شوریده برخورد می کند. اما ALU اقلیدس عملکرد اشتباهی داشته است و مشتش محکم تر از مشت شوریده بوده است.
اکنون شوریده تنها یک سیگنال از ندای درونش دریافت می کند و به سرعت مشتی محکم تر روانه دنده اقلیدس می کند.
سپس اقلیدس اعتراض می کند و یک سیگنال قدرتی به سمت شوریده ول می دهد.
اکنون تبادل سیگنال ها به سرعت شکل می گیرد.
در این میان دکی وارد اتاق می شود. 
شوریده که شرایط را به سوی خود می بیند دستان اقلیدس را قفل می کند.
این ماجرا ها تا جایی ادامه پیدا می کند که سه شخصیت فوق همدیگر را مقصر می کنند و سپس نیز تفاهم نامه ای امضا می کنند.
اقلیدس گاهی اوقات همراه دوستان به کوه نوردی می رود و کلا کوهنوردی دوست دارد
امروز نیز تولدش می باشد و من از همین جا تولدش را تبریک می گم
پیش بینی رهبر جزیره و اهالی با نفوذ جزیره از فرزند اقلیدس
فرزند اول: دختر
اندام: متوسط
مو: شبیه مادر
چشم: تیره
قد: متوسط
دماغ: شبیه پدر
دهان: شبیه مادر
گوش: کوچک
رفتار: با نمک و با ادب
علاقه مندی ها: نقاشی - کتاب داستان -درس
درس: خیلی خوب
داستان های پر هوادار قبل:
داستان های آینده:
دکی 3 ( جنگ محاسبات)
لیبرال 2 ( لیبرال ها نمی میرند)
توت فرنگی 2 ( پایان استرس ها)
خطر 3 ( ستیز توپ و نفت )
جغد پیر 3 ( نزاغ وزنه ها )
حجاب 2 ( پوچ تر از پوچ)
منتظر نظرات اهالی جزیره در مورد نبرد معادلات هستیم.
با تشکر : رهبر جزیره ( بنجامین )
الگو و تغییر اسم های برفی
سلام به همگی
من بعد از بررسی ها و تحقیق های فراوان در قبیله برف فیلم به یک نتیجه ای رسیده ام که گفتم برای شما بنویسم.
در میان اهالی جزیره هر کدام یک خصلت خوبی دارند که اگر آن ویژگی برای افراد الگو باشد و به آن عمل کند می تواند نتایج خوبی بگیرد.
به عنوان مثال ویژگی خوب حاج خانم اینه که خانواده دوست و خانواده خودشو خیلی دوست داره مارکوپولو خیلی با معرفته و به فکر همه هست و در این میان جغد پیر با تجربه هستش و از هر هنری یک سررشته ای داره و ویژگی مهمش اینه که درک بالایی داره بعد از جغد پیر میرسیم به خطر که اراده و پیگیری مهشری داره و پی هر کاری رو می گیره تا به نتیجه برسه شوریده که ویژگی خوبش اینه که به تنهایی میتونه ده تا مجلس رو بگردونه و بیان و مدیریت خوبی در انجام امور داره، اقلیدس هم بسیار منطقی هستش و خوش قول ، از طرفی دکی پایه بودنش منو کشته یعنی برعکس من اون همیشه نظرش با نظر جمع هستش و از طرفی روحیه بالایی به افراد میده ، زنداداش خوش برخورد و مهمون نوازه و سیسیلی هم خانمی صمیمی و ریلکس هست از طرفی دیگه نوشابه و هیرو با نمک هستند ، یکی از ویژگی های خوب خودم اینه که عاشق مهمون هستم و همه مردم رو دوست دارم.
حالا فرض کنید اگه این تجربه ها الگو بشوند و یک آدم با ویژگی های زیر باشه چه قدر خوب میشه!
چون هم خودش از خودش راضیه و هم بقیه ازش راضی هستند.
یک آدمی که:
خانواده دوست و با معرفت باشه که تجربه و سررشته ای در کار ها داشته باشه و پی کار ها رو با اراده بگیره تا به نتیجه ای برسه و به تنهایی بتونه با بیان و هنرش مدیریت کنه و خوش قول منطقی پور باشه و با جمع باشه و بتونه به جمع روحیه بده و همه رو دوست داشته باشه و مهمون نواز باشه و عاشق مهمون باشه و صمیمی و ریلکس باشه و بانمک و از همه مهم تر لبخند ملیح داشته باشه !
با تشکر رهبر جزیره
نام اهالی جزیره به زودی تغییر خواهد کرد
به عنوان مثال نام های
شوریده = سوپر من
نوشابه نمکی= تی ان تی
آنلاین= الیزابت
خواهد شد
نام های افراد زیر عوض نمی شود و کسانی که اسمشان عوض میشود، اسمی متناسب با شخصیتشان خواهند گرفت.
دکی،اقلیدس،خطر،سیسیلی،مارکوپولو،هیرو،حاج خانوم،داوینچی،پاریاه و چند نفر دیگر اسمشان تغییر نمی کند
توت فرنگی،عنکبوت نارنجی،فردا،برف،شوریده،نوشابه نمکی، آنلاین، دختر دایی ها به غیر از داوینچی و ... اسمشان تغییر می کند.
نام برفی جغد پیر در حال بررسی می باشد.
راستی اگر اسمی متناسب با شخصیت افراد به ذهنتون رسید به ما خبر بدید.
اسم خودمو شاید بذارم رهبر جزیره
چطوره؟
شوریده ، شوریده 3 رو خونده؟
نظر یادتون نره
با تشکر : رهبر جزیره( توت فرنگی)