جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

ارباب مکزیکی 1

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

کودک درون

به نام خداوند بخشنده و مهربان


نام داستان: کودک درون

ژانر : طنز

اسپانسر: شرکت مدار سازی اقلیدس و پسران

کارگردان : ماوراء


پیش گفتار:

دکی ! دکی ! پاشو خیر سرت فردا کنکور داری و باید درس بخونی...

مگه با تو نیستم ؟ پاشو پسر خوب! این همه رفتی IMDB کجا رو گرفتی؟ زبان


کودک درون

                      اثری از ماوراء


دکی کتابش بر می دارد. او به خوبی می داند که دیگر زمانی برای از دست دادن ندارد. او به سمت مبل می رود. چوب تحریر را بر روی پایش می گذارد و کتاب را بر روی چوب تحریرش قرار می دهد. اکنون کتاب را در دست می گیرد و لاشو باز می کند. دکی در حال مطالعه کتاب است که ناگهان مگسی یک حرکت را الگوریتم وار تکرار می کند. آن مگس مذکور به لای کتاب دکی می آید و به دکی نگاهی می کند و نیشخند می زند. نیشخند


ادامه مطلب ...

الیزابت

به نام خداوند بخشنده و مهربان

نام داستان: الیزابت

ژانر : طنز

اسپانسر: موسسه طراحی سایت ماوراء

کارگردان: ماوراء


پیش گفتار:

جایگاه خورشید در آسمان هستی حکایت از این می کرد که هنگام ظهر است. ماوراء و مادرش در کلبه درویشی خود زندگی می کردند. صدای زنگ جزیره خبر از یک مهمان می داد. ماورای مهمان دوست شتابان خود را به سمت ورودی جزیره رساند. در آن سوی مرز ها صدایی به گوش می رسید که آشنا بود اما هنگامی که ماوراء بیشتر دقت کرد ، صدای دختری را شنید که آن صدا نیز قرار بود آشنا شود.ابرو

مرز ها از بین رفتند و درب ها گشوده شدند. حذف مرز ها باعث شد که ماوراء دو چهره عاشق را ببیند. مارکوپولو دست دختری را در دست داشت و این یعنی اعلام ازدواج...هورا

مادر مارکو و ماوراء از این خبر و این مهمانی خشنود شد و بساط پذیرایی از پسر و اولین عروسش را فراهم کرد. او به بیرون رفت و چند لحظه بعد شاداب با چند سیخ کباب برگشت. مارکوپولو هنگامی که از نوع تغذیه ی ظهر گاهی اطلاع پیدا کرد رو به الیزابت کرد و نیشخندو الیزابت با دیدن کباب هانگران اما مارکو چشمک و الیزابت مژه و سپس ماچخجالتقلب

ادامه مطلب ...

لیست جهیزیه

به نام خداوند بخشنده مهربان


سلام داشتم دنبال قیمت اتو بخار می گشتم که به یک سایت (تهران کالا ) برخورد کردم. دیدم قیمت اتو از 90 هزار هست به بالا. سایت جالبی بود رفتم قیمت یخچال رو دیدم که همش بالای 500 بود. دوقولو و سایدبای ساید هم بالای 2 میلیون. بعد قیمت چرخ گوشت گرفتم که بالای 200 تومن بود.

گفتم بذار سرچ کنم ببینم لیست جهیزیه عروس چیه که به یک وبلاگ رسیدم که کامل اون ها رو لیست کرده بود. 

قبل از اینکه برید ادامه مطلب و لیست رو بخونید لازم به ذکره که بگم تو هر ردیف دو قلم جنس نوشته و نکته دوم رو ته لیست بخونید.

ادامه مطلب ...

اقلیدس تاریخ را تکرار کرد

به نام خداوند بخشنده و مهربان


به گزارش موج نارنجی سال گذشته در چنین روزهایی بود که رهبر جزیره به همراه اقلدیس برای مشاهده از مکان میزبانی جزیره به منزل حاج خانم سفر کردند. اقلیدس دومین نفری بود که مکان جزیره را تایید کرد. اکنون بعد از گذشت یک سال بار دیگر اهالی دیگری قصد میزبانی جزیره را دارند. البته دیگر شهر ها برای میزبان جزیره اعلام آمادگی کرده بودند. رهبر جزیره نیز یکی از این مکان ها را برگزید و امسال نیز اقلیدس به جزیره آمد تا دومین نفری باشد که جزیره جدید را فتح می کند. نکته جالب تر اینجاست که دکی نیز قرار است به زودی به جزیره بیاید تا مانند پارسال نفر سوم باشد.


اگر بخواهیم تاریخ را مجددا تکرار کنیم باید مارکو به همراه نیترو و هیرو به عنوان نفر چهارم باشند. لیبرال و شوریده نیز با فلاکس ( فلاسک ) چای به جزیره بیایند و پرچم لیبرالی بر قامت بلند جزیره بزنند و عازم شمال شوند تا با هم پیمانان خود دومین اجلاس سران عدم تجرد را برگذار نمایند.



زندگی جریان دارد

به نام خداوند بخشنده و مهربان


ثانیه ها همچنان با تمام سرعت می دوند ، اما من در مرداب زندگی پیاده روی می کنم. هر قدمی که از قدم بر می دارم یک وجب در مرداب فرو می روم. آیا من نمی دانم نباید در مرداب دست و پا زد؟

چرا می دانم ! اما هر کسی که در مرداب گیر می کند با وجود این که می داند نباید دست و پا بزند ، این کار را می کند. تنها عده اندکی هستند که در حادثه خونسردی خود را حفظ می کنند.

بله خونسردی ! قطعا یکی از راه های فرار از مرداب صبر و خونسردی است. نباید از مرداب ترسید ، باید ان را به عنوان یک چالش برای رسیدن به زندگی دانست. ترس درد بدی است و بدتر از آن پا پس کشیدن است.



ادامه مطلب ...

قفل کردن

به نام خداوند بخشنده مهربان


همیشه عادت دارم و داریم که الکی روی یک مسئله قفل کنیم بدون این که دلیل مسئله رو بدونیم...

چرا رهبر اسکار اصغر فرهادی رو تبریک نگفت؟

چرا به ورزشکاران طلایی امسال المپیک رهبر تبریک نگفت ولی به رضازاده گفت؟

چرا اخبار کمتر راجب زلزله آذربایجان صحبت می کنه؟

چرا مرغ گرونه؟

چرا و چرا و هزار چرای دیگر...


واقعا چرا؟

چرا بدون اینکه دلیل اتفاقات پیرامون خود را بدانیم به آن خرده می گیریم. اگر ما کمی تحقیق کنیم می فهمیم می فهمیم که اگر دیگران هم مانند رضا زاده مدال یا اسکار خود را به ایشان تقدیم میکردند ، ایشان نیز تبریک برایشان لحاظ می کردند. زمانی که به خاطر المپیک حتی اذان پخش نمی شود ، نمی توان خرده گرفت که چرا درباره زلزله آذربایجان صحبتی نیست. زمانی که عده ای به لطف خدا صاحب زمین خدا شده اند و برای اجاره بهای آن قیمت گزافی از آن مرغدار طلب می کنند، مرغدار نیز برای تامین هزینه اسکان مرغ ها باید قیمت آن ها را بالا ببرد.


حال ما دلایل را می دانیم و باز چرا؟

واقعا چرا؟

وقتی که ما دلایل اتفاقات پیرامون خود را می دانیم باز هم به آن خرده می گیریم؟ چرا اعصاب خود و دیگران را با انتقاد از مشکلات تمام نشدنی خرد می کنیم؟ چرا وقتی وارد فیسبوک می شویم سیر عظیمی از انتقاد های گاها بی پایه و اساس می بینیم؟ فلانی می گوید : شبکه خبر در حال بررسی اوضاع سوریه است و توجهی به زلزله آذربایجان نمی کند! ؟!   اگر ایشان کمی دقت کنند می بیند که کلیه اخبار فوری و زیر نویس ها جهت زلزله ، کمک به زلزله زدگان ، آمار تلفات و ... است.


اگر یک روز به جای قفل کردن روی دیگران ، روی خودمان قفل کنیم متوجه خیلی از مسائل می شویم.

چرا ما مرتب مسواک نمی زنیم؟ چرا زود عصبی می شویم؟ چرا احترام همدیگر را نگه نمی داریم؟ چرا وظیفه خود را در زندگی به خوبی انجام نمی دهیم؟ و از همه مهم تر...


چرا اکثر ما امروزمان نسبت به دیروز هیچ پیشرفتی نداشته است؟


در پایان لازمه بگم که خوب نیست زیادی هم روی خودمون قفل کنیم و نمی گم که اصلا روی دیگران قفل نکنیم! فقط می گم تعادل رو رعایت کنیم و کارمون قفل کردن روی دیگران نباشه گاهی دیگران رو درک کنیم. البته در مورد گشت امنیت اخلاقی قفل کردن مستحبه!