جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

کیمیاگر

به نام خداوند دوس داشتنی

« سال سینمایی شدن »


اقلیدس مدار سفیدش را زین کرد و با چند شاخه سیم قرمز و یک جعبه تقسیم به سمت غرب شروع به تاختن کرد تا کیمیاگر زندگی اش را پیدا کند . اقلیدس قبل از رسیدن به اهرام مصر در میان جنگلی از درخت های انار توقف کرد و به دنبال بازرگان جنگل گشت تا مقداری آی سی به او بفروشد . خورشید رو به تاریکی می رفت و اقلیدس در مسیر گم شده بود و درست در اوج نا امیدی چراغی در انتهای جاده توجه او را به خود جلب کرد ! آری مغازه بازرگان به علت تغییر شغل جابه جا شده بود .
 

ادامه مطلب ...