جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

اقلیدس در جایگاه پدر

به نام خداوند جان و خرد

لبخند دلربایش را بر لب دارد و به چاره ی نابرابری های رایشگری اش می اندیشد. در اندیشه خویش چشم اندازی برای کامیابی در میدان نبرد الکترونیکی اش می نگارد؛ آنگاه به راستی چه پدیده ای می تواند رخنه ای برای رهیابی به چنین اندیشه ی استواری بیافریند؟ همسری دلربا؟ کودکی دلبند؟ دودمانی دلنشین؟ یا کاری دلپذیر؟

همراه با کودکی در آغوش و ژست پدری خسته دل که سال ها تلاشی در راستای یافتن سرپناهی برای دودمان خویش داشته پا به آیین اروسی* برادر خویش می گذارد؛ بی آنکه بداند دیگر برادران پدر گشته، تراز راستین این ژست را در آستین خویش دارند. آن ها این تراز را به همان اندازه می شناسند که رایشگری های زیگمایی اش را! فرزاد کوک نمک لبخندش را می سنجد و جغد پیرکوک ساز درونش را!
  ادامه مطلب ...

کیمیاگر

به نام خداوند دوس داشتنی

« سال سینمایی شدن »


اقلیدس مدار سفیدش را زین کرد و با چند شاخه سیم قرمز و یک جعبه تقسیم به سمت غرب شروع به تاختن کرد تا کیمیاگر زندگی اش را پیدا کند . اقلیدس قبل از رسیدن به اهرام مصر در میان جنگلی از درخت های انار توقف کرد و به دنبال بازرگان جنگل گشت تا مقداری آی سی به او بفروشد . خورشید رو به تاریکی می رفت و اقلیدس در مسیر گم شده بود و درست در اوج نا امیدی چراغی در انتهای جاده توجه او را به خود جلب کرد ! آری مغازه بازرگان به علت تغییر شغل جابه جا شده بود .
 

ادامه مطلب ...

رها شدیم

به نام خالق زیبایی ها


« سال خوش گذراندن و لذت بردن از زندگی »




سبک نوشته : طنز نیمه ادبی « مربوط به اهالی قبیله »

نویسنده : ماوراء

موزیک هنگام نوشتن ( شب و روز از اینا + فیور از اینا )


زندگی را آغاز کردیم و ورق زدیم ، پا به پا در کنار هم هم راه رفتیم . گاهی به سمت افق بودیم و گاهی در درجه بیلاخ نسبت به افق ! اما هر چه که بود زیبا بود . تلخی هایی را پشت سر گذاشتیم که شیرین شدند و شیرینی هایی که نبودنشان در روزگار امروزی تلخی آفرین شده !


کاش با هم بودیم ، اما افسوس که نیستیم. کدورت های قدیم نیز به مراتب شیرین تر بودند . خلاصه بگویم که هم چیز تغییر یافته است . اکنون ما رها شده ایم !  رها در روزگار جدید ، رها در شبکات مختلف اجتماعی بی آنکه اجتماعی را رقم بزنیم . اجتماعی تر شدنمان تنهاترمان کرده است ! دوستی هایمان در حد کلاس گذاشتن است . همه با یکدیگر دوستی بیگانه شده ایم. به راستی که همه تغییر کردیم.


 

ادامه مطلب ...

ماوراء نامه با طعم اینا

به نام خداوند بخشنده و مهربان


« سال مهارت های رفتاری »


  

 سودای پرواز دارد ، پرواز بر فراز آشیانه ای که آتش از فراز و نشیبش  شعله می کشد. می خواهد در آکواریومی که جا برای شنا کردنش هم ندارد ، بزرگ شود . می خواهد در زمانه ای که همه می خندند گریه کند. فیلم هایش را مرور می کند . خداوندا چه فیلم هایی که دارم و ندیده ام . آن قدر صفحات وب دارد که نمی داند باید کدامین را آپدیت کند. بنابراین به گوشه ای می نشیند و به نوای دلنشین اینا گوش می کند .


ادامه مطلب ...

تو درویشی کن و ...

به نام خداوند بخشنده و مهربان


« سال مهارت های رفتاری »


آن گاه که جامعه را آرمانی نمی پنداشت ، از کجا باید این موهبت را می دید که جوانی در فراسوی جزیره در انتظار نشسته است تا درویشی رهگذر از آنجا گذر کند و با بستنی های جووون ، جوانی کند ؟


آن روز های که زندگانی می دونی متاسفانه بود ، آن سوپر اقاقیا و نانوایی سنگگک را نمی دید که برای درویشی کردن شبانه اش شب زنده داری می کردند تا او از آن ها پپسی و یک بسته سیگار الترا بخرد ؟


 

ادامه مطلب ...

سورس کدهای اقلیدس


به نام خداوند بخشنده و مهربان


« سال مهارت های رفتاری »



هسته هایی شکافته شدند که در پی آن راز هایی از واکنش های زمین فاش شدند. گالیله کشف کرد که زمین گرد است ، نیوتون کشف کرد که زمین جاذبه دارد ، ماوراء کشف کرد که زمین خسته است ولی هیچ گاه کسی کشف نکرد که اقلیدسی که خاطرات دیشب را فراموش کرده است ، چگونه معادلات را با خود سال ها نگهداری می کند ؟!! .

 

ادامه مطلب ...

خطر آفرین

به نام خداوند بخشنده و مهربان


«سال مهارت های رفتاری»


شوریده گل دوم را به ثمر می رساند. او کم کم سرش را به سمت مرکز حادثه آفرین می چرخاند. صورت خطر به سرخی نهان می زند. خطر دسته را محکم تر در دستانش می گیرد. او نمی خواهد که مغلوب داستان باشد. 



ادامه مطلب ...