جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

خطر آفرین

به نام خداوند بخشنده و مهربان


«سال مهارت های رفتاری»


شوریده گل دوم را به ثمر می رساند. او کم کم سرش را به سمت مرکز حادثه آفرین می چرخاند. صورت خطر به سرخی نهان می زند. خطر دسته را محکم تر در دستانش می گیرد. او نمی خواهد که مغلوب داستان باشد. 



خطر قضیه را جدی تر از جدی می گیرد. دستان او سفت به جوی استیک گره خورده است. سرعت را سریع از تر از سرعت نور می فشارد، غافل از اینکه شوریده ضد حمله باز است. برزیل شوریده در ضد حمله گل سوم را به تور دروازه خطر می کوبد.


شوریده نیاز به لبخند دارد ولی لبخند خود را برای جلوگیری از فتنه و انحراف در پشت نیمکت مخفی می کند. خطر به شدت خطرناک شده است. اکنون جعبه باروت است. مردمک چشمانش بزرگ شده است. او دوست ندارد حتی یک دست را هم ببازد. 


موقعیت به ثمر رساندن گل چهارم برای شوریده فراهم می شود. او مردد است که چه کند و سرانجام گل چهارم را به ثمر می رساند. شوریده یک پلک می زند و هنگامی که چشمانش را باز می کند جوی استیک را می بیند که به سرعت به سمت صورتش می آید.


خطر عصبانی است و با خشم توصیف نشدنی ،  از شوریده می خواهد که بیا یک دست دیگه بزنیم تا سوسکت کنم.


چشمان ژانگولر اشکبار است. خطر لبخند شیطانی می زند. فریاد خطر به هوا می رود « گل ! گل! زیییییییییییییغ ! گل ! زززززززززززززززززززززززز!» . بله خطر گل پنجم رو به ثمر رسانده ! چهره ژانگولر غمگین می شود. هر شخصی دلش برای ژان می سوزد. عرق، پیشانی ژانگولر را در بر گرفته است! صدای شادی خطر کل ساختمان را در بر گرفته!


بار الها خطر گل ششم را به ثمر می رساند و انگشت سبابه اش را به قلقلک گاه ژانگولر می کوبد و می گوید : دیدی سوسکی ؟ ززززززززززززییییییییییییییییییغغغغغغغغغغغغغغغ!
ژانگولر اشکش سرازیر می شود و میتینگ را ترک می کند، اما با شنیدن جمله : کم آوردی؟ ، بر می گردد تا در دقیقه 86 بازی 6 - 0 را به تساوی بکشاند.!


اکنون سال هاست که از آن میتینگ ها می گذرد. خطر به تازگی ، دارت را جایگزین PS کرده است.او هم اکنون پدر شده است و منتظر است TNT  اش بزرگ شود تا با او پلی استیشن بازی کند.


امروز تولد خطر است و من همینجا از جزیره کوچکم تولدش رو تبریک می گم و امیدوارم زندگی خوب و شادی رو در کنار سیسیلی و گل پسرشون داشته باشند.


نظر فراموش نشه ( در نظرات بگید کجا بیشتر خندیدید؟؟؟)



نظرات 3 + ارسال نظر
ژانگولر یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 11:07 ب.ظ

من طبیعتا در قسمت مربوط به خودم بیشتر خندیدم
ولی واقعا یکی از! ناجوانمردانه ترین کارایی که خطر در مورد من انجام داده همین واقعه بود
در هر صورت من هم ضمن عرض تبریک به مناسبت آفرینش خطر! برای او آرزوی موفقیت و پیروزی( که همیشه دنبالشه)میکنم.

خطر یکشنبه 8 اردیبهشت 1392 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام حسن جون ممنون که یاد ما بودی .چهره منو اینقدر خشن جلوه نده.اگر من اینکارارو نمیکردم بازیها اولا داغ نمیشد ثانیا اونها بازیهاشون قوی نمیشد.در کل یادش بخیر.دستتم درد نکنه داداش

شوریده دوشنبه 9 اردیبهشت 1392 ساعت 12:11 ق.ظ

سلام حسن جان
چند وقتی بود که مطالبت رو نمیخوندم یعنی وقت نمیکردم الان هم وقتی دیدم بچه ها میخونن منم خوندم در هر صورت ببخشید
مثل همیشه قشنگ بود فقط چند نکته هست که حضوری بهت میگم یه مطلب هم الان میگم اینکه سعی کن سوژه هات آپدیت باشن نه از گذشته و بیشترین جایی که خندیدم: شوریده برای زدن گل بعدی مردد بود که چه کنه
به هر حال مرسی صفا بردیم حسن جان
به امید دیدار

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد