جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

رها شدیم

به نام خالق زیبایی ها


« سال خوش گذراندن و لذت بردن از زندگی »




سبک نوشته : طنز نیمه ادبی « مربوط به اهالی قبیله »

نویسنده : ماوراء

موزیک هنگام نوشتن ( شب و روز از اینا + فیور از اینا )


زندگی را آغاز کردیم و ورق زدیم ، پا به پا در کنار هم هم راه رفتیم . گاهی به سمت افق بودیم و گاهی در درجه بیلاخ نسبت به افق ! اما هر چه که بود زیبا بود . تلخی هایی را پشت سر گذاشتیم که شیرین شدند و شیرینی هایی که نبودنشان در روزگار امروزی تلخی آفرین شده !


کاش با هم بودیم ، اما افسوس که نیستیم. کدورت های قدیم نیز به مراتب شیرین تر بودند . خلاصه بگویم که هم چیز تغییر یافته است . اکنون ما رها شده ایم !  رها در روزگار جدید ، رها در شبکات مختلف اجتماعی بی آنکه اجتماعی را رقم بزنیم . اجتماعی تر شدنمان تنهاترمان کرده است ! دوستی هایمان در حد کلاس گذاشتن است . همه با یکدیگر دوستی بیگانه شده ایم. به راستی که همه تغییر کردیم.


 

 

همین اقلیدس خودمون تا ورژن قبلیش همه سوراخ های کرده شده و نکرده زیگما رو بلد بود ، اما الان با توجه به اضافه شدن اپلیکیشن ازدواجش ، پیش پیش فرمولاشو فراموش کرده تا از الان به همسر آیندش ثابت کنه که اونو بیشتر از درس دوس داره !

یا مثلا حاج ژانگولر که تا دیروز جنگل های تاریک و شهوت الود ساخته علی عبد الحمید رو نگاه میکرد و از طرفی فوتبال دسته دو عربستان رو دنبال میکرد ، الان به کمتر از هیچکاک و فینال جام جهانی رضایت نمیده !


حاج خانمم که ظاهرا تحت تاثیر مذاکره با آمریکا قرار گرفته و فرمول های جدید دموکراسی رو روی ژانگولر پیاده سازی کرده و دکی رو تبدیل به منطقه آزاد کرده تا رفت و آمدش با جزیره و دنیای بیرون دچار اختلال نشه !


شوریده رو که دیگه نگو ، تا دیروز تغییراتش رو با چشم میشد دید ولی الان سرعت تغییرش به حدی رسیده که با چشم مسلح هم نمیشه دید ! دانشمندا میگن سرعت تغییرش از سرعت نور بیشتره و به خاطر همین واحد شوریده بر ثانیه رو براش انتخاب کردن ...

مارکوپولو هم که تا دیروز دنبال یک سوراخ سیاسی می گذشت تا بحثشو بکنه ، الان تا سوراخ سیاسی پیدا میکنه یا واردش نمیشه یا اگه شد سریع خودشو می کشه بیرون !


جغد پیرم که تا دیروز باهاش می شستی سر صحبت ، دلت نمیومد از سرش پاشی ! اما الان جغد پیر خیلی نرم از کنارش رد می کنه و اصلا صحبتی نداره باهات که بکنه !


نمو هم که تا دیروز یک انگشتش تو دهن ماهیاش بود و با یک انگشت ازشون بچه می کشید ، الان چنان اسمی از ماهی نمیاره که هر کی ندونه فکر  میکنه اون هیچ شناختی از آبزیان نداره


خطر هم که تا دیروز آخرین نسل پلی استیشن رو با خودش به همراه داشت و روز عقدش پلی استیشن بازی می کرد ، الان چنان از کنسول ها فاصله گرفته که انگار هیچکی نمی دونه که ایشون منتظره امیر علی رو آموزش بده تا با پسر آینده ژانگولر فوتبال پلی استیشن 6 بزنن !


ماوراء هم که چنان با درس و ریاضی ریلیشن زده که هر کی ندونه فکر می کنه اینا صد ساله عاشق و معشوقن و انگار نه انگار همین ریاضی لعنتی عشقشو ازش گرفت .


هیرو هم که تا دیروز باید به زور راضیش می کردی 5 دقیقه فوتبال باهات بازی کنه ، جوری شده که باید به زور راضیش کنی که 5 دقیقه فوتبال بازی نکنه . خواهرش نیترو هم که چهار گوشه شیطنت رو بوسیده و گذاشته کنار !


اما از همه که بگذریم ، الیزابت هنوز همون الیزابته ! غذاهای خوشمزه درست می کنه و میگه ببخشید اگه بد شده ، سپس یک ضربه به مارکو میزنه تا حرفشو تایید کنه.

نظرات 2 + ارسال نظر
نگاااااااااار چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 ساعت 04:41 ب.ظ http://www.tanhayamman.blogfa.com

سلاااام دیوااانه هنوز زنده ای
خووووووفی
خوووووش میگذره
ازدواجی ابگوشتی چیزی.....

نه بابا ، خسته شدیم از بی زنی

نگاااااااااار چهارشنبه 9 اردیبهشت 1394 ساعت 04:43 ب.ظ

نظر سنجیتم اینجا ج میدم

قبووووووول نمیشود

آخه مدتش تموم شده ، علم و فرهنگ قبولیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد