جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

ببر و پیرزن

پیرزنی تنها در جنگلی می زیست

از پیرزن پرسیدند : خانواده ات کجاست و چرا تنها زندگی می کنی؟

گفت : «یک ببر در این جنگل است که همسر و فرزندان و خواهر مرا خورده است.

ازاو پرسیدند : چرا به شهر نمی آیی

گفت:در شهر حاکم ظالمی است که راضی ام به دست ببر خورده شوم ولی ظلم را تحمل نکنم

قشنگ بود؟


نظرات 3 + ارسال نظر
مهدى یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 01:26 ق.ظ http://armageddon.blogsky.com

مطلب جالب و تفکربرانگیزیه

لطف دارید وبلاگ شما مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیره

داش آکل یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 02:00 ق.ظ http://dashakol.blogsky.com/

واسه من قشنگ بود میدونی چرا؟ چون با یک آدمی رابطه دارم که به علت برخی چیزها بینمون بهش میگم پیرزن یا فسیل
از منم بزرگتره
اینم وبلاگ منو اونه
http://chekheee.persianblog.ir/

به کارت ادامه بده وبلاگت هم قشنگه

mahiar یکشنبه 20 اردیبهشت 1388 ساعت 12:53 ب.ظ

خسته نباشید
مطالب جالبی دارید
تبادل لینک میکنید

فقط با رنک بالای 1 یک تبادل میکنم
مرکز دانلود برنامه وکرک
http://www.tafrihi.ir

اخباربازیگران هالیوود وایران
http://blog.tafrihi.com

-----------------
اینها با هر رنکی

جدیدترین عکس های خنده دار
http://fun.tafrihi.com

جدیدترین اس ام اس
http://sms.tafrihi.com

خبر بدید

بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد