جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

برگ خاطرات این چند روز توت فرنگی ( قسمت سوم )

سلام امروز 23 مرداد است


امروز هم به اهدافم در نت نزدیک تر شدم شب هم بهترین های گروهم را معرفی کردم


ترتیبی دادم که با اسم خودم برگردم به وب کل کل و یک نظر سنجی گذاشتند که تا ساعت 6 صبح با اختلاف 3 تا جلو بودم اما نمی دونم چرا 2 ساعت که خوابیدم مثل کروبی عقب افتادم



روز جنجالی 24 مرداد

صبح بابام زنگ زد و گفت : « بیا سر کوچه بریم یخچال بخریم »

رفتم و دیدم ظاهرا زیاد تمایلی به خریدن یخچال نو نداره و گفتم : اشکال نداره دست دوم سراغ دارم.


امروز توی نت محاکمه من بود من هم کیارا رو وکیل خودم کردم . و شروع کردیم به محاکمه من نیلوفر رو توی محاکمه شکست دادم .


وقتی وکیلم شروع به دفاعیه کرد دکی گفت : خاک توی سرت این خیلی بهتراز خودت جواب داد.



امروزم مثل تمام روز هام گذشت


شب هم مادر دکی زنگ زد و گفت : بگو دکی برگرده تهران فردا کارش دارم


http://www.daneshema.com/upload/mayor/upload/image/medicine/taghziyeh/watermelon4.jpg


25 مرداد 



زنگ زدم به افشین قطبی گفتم یخچال سراغ داری گفت : اره ظهر می ام



امروز افشین قطبی آمد جزیره و گفت : ( یخچال سراغ دارد )

گفتم : کجاست می خرم 

گفت : خونه دایی حسینشه


گفتم شب بیا دنبالم برم یخچال بخرم 


گفت : باشه


عصر دکی رفت تهران من هم رفتم خانه شیطان و میلی و پول قرعه کشی را دادم


قطبی نیامد بریم بخریم


26 مرداد


ظهر افشین قطبی آمد و رفتیم یخچال را آوردیم

تخفیف هم نداد 500000 ریال پول یخچال

و 40000 ریال کرایه وانت دادیم


ظهر با کمک شاتر نانوایی یخچال را بردم در راهرو منزل


عصر خوابیدم که با صدای موتور1000 احمد از خواب ناز بیدار شدم و یادم افتاد یخچال را گذاشتم توی راهرو و اون نمی تونه بره توی مغازه اش سریع رفتم پایین و بچه محل ها رو صدا کردم و کمکم کردند یخچال را آوردیم بالا خودم اصلا نتونستم کمک کنم چون نفسم می گرفت.


برق خراب بود و نتونستم یخچال رو به برق بزنم 


فردا اقلیدس می آد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد