جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

رهبر جزیره قبل و بعد از کنکور

چند ماه قبل از کنکور ، توت فرنگی به دکی گفت: 3 ماه مانده به کنکور و 5 کتاب ! کاری نداره من همشو تموم می کنم.

دکی گفت: فکر کنم آخرش 5 روز بمونه و 5 کتاب!


5 روز مانده به کنکور توت فرنگی

او هنوز 5 کتاب را نخوانده است!


دکی با کوله باری از تجربه به جزیره می آیدhttp://www.millan.net/minimations/smileys/friaresmilley.gif

دکی می خواهد کولاک کند و 5 روزه توت فرنگی را برای رتبه 1 کنکور آماده کند! اما .... 

توت فرنگی دینی می خواند که امتحان شهریور را بدهد! او که در امتحان دینی خرداد ماه غایب بوده ، اکنون باید امتحان دینی بدهد. امتحان دینی به دلیل عید فطر 2 روز عقب می افتد.

توت فرنگی با سخت افزار شروع می کند و به دقت ان را مطالعه می کند. توت فرنگی کتاب های تستش را می خواند زیرا او می گوید که فرصتی برای خواندن کتاب نیست!

پس از سخت افزار توت فرنگی ویندوز و بانک اطلاعاتی،شیمی و برنامه نویسی را به طور ناقص مطالعه می کند.

الان اگه بر می گشتم به پنج روز قبل به جای مطالعه اون تست های لعنتی ، کتاب های درسی رو می خوندم حتی اگه فقط یک کتاب رو می خوندم بهتر از اون تست ها بود.

اصلا از اون تست ها چیزی در کنکور نیومد!


توت فرنگی و پرینت کارت ورود به جلسه!


دوشنبه توت فرنگی فایل ورود به جلسه کنکور را ذخیره می کند. او پنجشنبه شب می رود که یک پرینت از آن فایل بگیرد اما خدمات کامپیوتری های بی سواد قم فکر می کنند آن فایل ویروس است و از باز کردن آن خودداری می کنند.


بالاخره توت فرنگی یک کافی نت خوب را در روز کنکور پیدا می کند.


توت فرنگی به دنبال سنجاق

در روز کنکور توت فرنگی با موتور سخایی به سمت دبیرستان امام صادق ( محل برگزاری آزمون) می رود.

آنان با موتور تعداد 108 مغازه را می گردند و تنها مغازه 108 است که سنجاق دارد.

توت فرنگی وارد جلسه می شوند. در جلسه آنان خودشان سنجاق می دادند.


در کنکور توت فرنگی هیچ اثری از سوالاتی که خوانده نمی بیند. اما قلب او می گوید که قبول می شود.

او با ترفند های خاصی به سوالات برنامه نویسی پاسخ می دهد.

اکنون توت فرنگی می تواند استراحت کند تا نتایج آزمونش بیاید

شب کنکور توت فرنگی پس از سه سال به شهربازی می رود. شیطان ، ام 2 و دکی نیز با او می آیند.

توت فرنگی می گوید که از وسایل شهربازی نمی ترسد اما به محض ورود به شهر بازی و دیدن وسایل از پایین دوباره استرسی به او وارد می شود.

آنها ابتدا بلیط تاب زنجیری می گیرند. بچه ها سوار می شوند و تاب شروع به چرخش می کند. ناگهان تند می شود. توت فرنگی توبه می کند که دیگر سوار هیچ وسیله ای نشود. بعد از 1 دقیقه توت فرنگی به سرعت تاب زنجیری عادت می کند. آنان از وسیله که پیاده می شوند به سراغ بلیط فروشی می روند تا بلیط وسیله ی دیگری را بخرند.

چه وسیله ای؟

بین علما اختلاف است اما در نهایت آنان سوار فراسکی پور بود ؟ می شوند!

دومی خیلی حال داد توت فرنگی باز هم اگر به شهر بازی برود سوار فراسکی پور می شود!


دو روز بعد توت فرنگی کارنامه قبولی اش را می گیرد.

اکنون باید تا آخر مهر منتظر بود!


نظرات 1 + ارسال نظر
Javad Akbari چهارشنبه 31 شهریور 1389 ساعت 02:13 ق.ظ http://www.learn-english.ir

با سلام.
وبلاگ جالبی داشتید. لذت بردم.
امیدوارم روز به روز شاهد گسترش وبلاگ شما باشیم.
با تشکر
باشگاه زبان آموزان
http://www.learn-english.ir

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد