ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
فردا در مزارع کشت چای
صنایع غذایی تبرک تقدیم میکند
فردا که بود و چه کرد؟
فردا ، از اهالی مرموز جزیره برف فیلم بود. او از روحیه مناسبی جهت پیشبرد امور استفاده می کرد. کافی بود که هدفت را به او بگویی ... .
او با یک برنامه ریزی یک هفته ای تو را به هدفت می رساند.
فردا در تشکل های دانشجویی فعالیت های فراوانی دارد
اگر فردا بخواهد از تو کار بکشد، بالا بروی پایین بیایی از تو کار می کشد.
فردا نیز کوله بار دارد. کوله بار فردا از وسایل زیر تشکیل شده است.
کپی کارت ملی،کارنامه اول دبستان تا سوم دبیرستان فردا،کارنامه اول دبستان تا سوم دبیرستان برادر فردا،کپی کارت ملی برادر فردا، 10 نسخه نرم افزار اس ام اس سی و چند حلقه سی دی خام جهت رایت اس ام اس سی، کلی کاغذ و معادله،سی دی هک معروف سایت توسط افغانی! و ... در کوله او یا فت می شود.
فردا علاقه شدیدی به چای دارد و در هر ثانیه می تواند 2 لیوان چای بنوشد. اگر در جزیره آب موجود نباشد، فردا انقدر رهبر جزیره را تکان می دهد تا رهبر دبه را می برد و آب می آورد.
خندان بودن حمید مسئله ای کاملا روشن است. همه می دانند که سبک خنده های فردا ، سبکی خاص است و هر کس او را می بیند مانند او می خندد
البته قبل از خندیدن به سبک فردا ، باید داد رو بزنی و سپس آژیر را بکشی و بخندی
برخی از شواهد و نزدیکان نفوذی فردا ، می گویند که او در مزارع کشت چای فعالیت ویژه ای دارد. او به ازای هر اس ام اس سی ، یک بسته چای احمد میگیرد.
فردا چای ها را مستقیما از مزرعه چای به جزیره می آورد و ماوراء را مجبور می کند تا آب جوش بگذارد و چایی را درست کنند.
فردا همیشه در سفر به جزیره تعلل می کند و قول می دهد که اول برج 3 بیاید ولی او آخر برج 8 می آید!!!!!
جالب ترین نکته این است که او در جزیره فعالیت های زیر را انجام می دهد:
ساعت 23 کشتی او به جزیره می رسد. فردا با یک نایلون مرموز به بالا می آید و می گوید:« جزیره نسبت به سری پیش هیچ تغییری نکرده!» بعد اطراف را مشاهد می کند و می گوید:« نه جزیره تغییر کرده ! این پتو سری پیش آن طرف تر بود و این کاغذ نیز نبود و تازه اضافه شده!»
سپس یک تکه ای از وسایل را با پا به آن سوی جزیره پرتاب می کند و می نشیند. او نایلون مرموز را به ماوراء می دهد. ماوراء درون نایلون چیزی جز ماست ، تخم مرغ و چایی نپتون یافت نمی کند. سپس فردا روبه ماوراء می کند و می گوید:« ای رهبر جزیره برخیز و آب بگذار تا چای بخوریم».
رهبر جزیره به او میگوید که آب نداریم! او می گوید:« بدو برو آب بگیر ! بدو بدو بدو بدو بدو»
رهبری جزیره آب میگیرد و چایی آماده خوردن می شود. ماوراء دو تا لیوان می شوید و آنها را به فردا می دهد تا چای بریزد.
فردا می گوید: « ایا این ها تمیز اند و ما را به کشتن نمی دهند؟»
فردا مشغول خوردن چای می شود و سپس شروع می کند به نصیحت کردن ماوراء او در نصیحت هایش به ماوراء می گوید:« تو شرایط زن گرفتن داری و باید ازدواج کنی! »
ماوراء نیز هم خوشحال می شود و هم ناراحت!
سپس فردا می گوید:« ماوراء تو باید کار کنی و سایت ساختن حرفه ای یاد بگیری و یک نرم افزار حرفه ای یاد بگیری! تو می توانی اس ام اس سی را تبلیغ کنی و درصدی بگیری»
او می گوید:« بیا اصلا این اس ام اس سی ها رو بگیر و بفروش و بازار یابی کن»
سپس او دزدان دریایی را میگذارد و می بیند. اکنون ساعت 00:30 است. فردا می خوابد و فردا صبح زود بدون اطلاع دادن به ماوراء، جزیره را به مقصد ایران/تهران ، ترک می کند.
پایان
این نظر امتحانی است
باید داد رو بزنی و سپس آژیر را بکشی و بخندی!!!!!!
توصیفاتت از حمیدکاملا مطابق با واقع بود.........
فردا این نظرات را قبول ندارد و به هیچ وجه زیر بار زور نمی رود!