جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

خطر 3



خطر 3

" جنگ نفت کش ها"

                                                     بر اساس طرحی از بنجامین"ماوراء"

نویسنده و کارگردان: رهبر جزیره"ماوراء"

Khatar 3
war of machines



برای خواندن به ادامه مطلب بروید

خطر در گوشه ی حیاط ایستاده بود. حوصله اش سر رفته بود. شوریده نیز مشغول صحبت کردن با افراد در ایوان بود. خطر حوصله ی حرف زدن هم نداشت. خطر به آن طرف حیاط رفت. یک شی گرد نظر خطر را به خود جلب کرد. خطر با پا یک لگد به آن شی گرد زد. آن شی محکم به دیوار کوبیده شد و کمانه کرد برگشت و خورد به شوریده و حرف شوریده را قطع کرد.

خطر از این اتفاق خشنود شد و به آن شی علاقه مند شد. خطر تصمیم گرفت آینده شغلی خود را بر مبنای آن شی گرد تنظیم کند...

  

   خــــــطر    در

خطر 3

" جنگ نفت کش ها"

                                                     بر اساس طرحی از بنجامین"ماوراء"

نویسنده و کارگردان: رهبر جزیره"ماوراء"

Khatar 3
war of machines
 خطر ابتدا به آکادمی های فوتبال رفت و شوریده را با خود برد. خطر خشنود بود و می خواست فوتبالیست شود. شوریده نیز در دلش امیدی داشت تا شاید بتواند با خطر دوست شود. اما خطر در دلش امید داشت که شاید بتواند بهانه ای پیدا کند تا مشتی به سمت شوریده ارسال کند.
پس از مدتی تلاش ، خطر فوتبالیست خوبی شد. او در هر جایی که می توانست ، به سراغ فوتبال می رفت. او این تب فوتبال را با کمک جغد پیر به کل خانواده انتقال داد. با فوتبالی شدن شوریده و مارکوپولو جمع فوتبالی ها حسابی جمع شد. اقلیدس نیز آن زمان هنوز هری پاتر را کشف نکرده بود و به جمع آنان پیوست.
آنان کافی بود تا یک توپ پلاستیکی با لایه پیدا کنند که بتوانند فوتبال را شروع کنند. مدتی گذشت تا این که بازار پلی استیشن رونق گرفت! خطر نیز بدلیل وجود توپ در پلی استیشن به آن علاقه مند شد و تصمیم گرفت در فوتبال پلی استیشن هم مهارت کسب کند.
خطر همیشه از دکی به عنوان یار تمرینی استفاده می کرد. تمامی بچه ها با شوق و ذوق شبانه پلی استیشن کرایه می کردند و به دور از چشم والدین ، با آن وسیله ملاعبه می کردند.
خطر بعدا بزرگ شد و ازدواج کرد. پس از ازدواج خطر به جای فوتبال به سراغ نفت رفت و برای خودش تشک نفتی دوخت و شب ها بر روی نفت استراحت کرد.

خطر در روز عقد

خطر صبح زود از خواب بلند می شود. او به سراغ میز صبحانه رفته و چای می خورد سپس می گوید: حسن و صادق بلند شید سوسکتون کنم.
حاج خانم و اقلیدس به شدت در گیر آماده شدن جهت شرکت در مراسم عقد هستند ولی خطر ، بچه ها را بیدار می کند. ماوراء مشغول بازی می شود و دکی مشغول ماساژ . سپس دکی مشغول بازی می شود و ماوراء مشغول ماساژ !
سپس شوریده از خواب بیدار می شود. خطر نیز به او یک گیر می دهد که یک گیری داده باشد. سپس جغد پیر به سوپر مارکت محله رفته و تخم مرغ می خرد تا اهالی غذا بخورند . سپس اقلیدس کتاب الکترومغناطیس را کنار گذاشته و دانسته هایش را به شوریده انتقال می دهد و شوریده با دانسته های اقلیدس مخالفت می کند. خطر در این میان که از ماجرا بی خبر بوده، به آشپزخانه رفته و پس از ده ثانیه گوش کردن به حرف بچه ها، می گوید: « شوریده اشتباه می کند» حتی اگر حق با شوریده باشد. سپس جغد پیر یک دهن آواز می خواند.دکی و ماوراء فیلمی را که پس از جشن عقد می خواهند نگاه کنند را انتخاب می کنند.  سپس خطر به محفل پلی استیشن باز می گردد و بازی را ادامه می دهد.

شوریده وارد اتاق می شود و ماوراء را تشویق می کند تا با تیم نیجریه یک گل به خطر بزند. ماوراء نیز سریع گل را می زند. شوریده و دکی از خوشحالی 2 متر به هوا پرتاب می شوند. پس از چند ثانیه خطر حملاتش را آغاز می کند و در میان دفاع ماوراء به مشکل بر خورد می کند. با هر بار برخورد توپ به دیرک دروازه ، شوریده ندای زیغ سر می دهد و خطر نیز عصبی می شود و اندکی مشت برای شوریده ذخیره کرده و تمرکزش را در بازی دو چندان می کند.
سپس بازی تمام می شود و خطر می بازد...
خطر بلند می شود اما شوریده قبل از اینکه برایش سیگنال فرستاده شود ، به خطر می گوید: « در عقد چگونه می خواهی برقصی»
خطر نیز با عشوه شروع به رقص پا می کند. شوریده و اقلیدس لبخند عرفانی می زنند. خطر نیز عارف و درویش می شود.
پس از مدتی همه به سمت مراسم عقد می روند.

خطر هنگام پلی استیشن بازی کردن


قبل از عقد
خطر دسته را در دست می گیرد. تا شروع می کند که پلی استیشن بازی کند، سیسیلی به او پیامک می دهد.
خطر هنگامی که در حال گل خوردن است پاسخ پیامک سیسیلی را می دهد.
خطر هنگامی که در حال گل زدن است ، اصلا صدای پیامک سیسیلی را نمی شنود و صبر می کند تا ماوراء حمله کند و آن زمان پاسخ پیامک را می دهد.

بعد از عقد
خطر بهانه ای برای گل خوردن ندارد و بیشتر گل می زند مگر اینکه خلافش با تیم نیجریه ثابت شود.

خطر در رفت و آمد به جزیره

اهالی جزیره حدود 1 سال و خورده ای است که سایه خطر را در حوالی جزیره ندیده اند...
متاسفانه خطر قصد سفر به جزیره را ندارد. امیدوارم وقتی جزیره به قزوین آمد خطر به جزیره بیاید.


ادامه دارد...
نظرات 1 + ارسال نظر
خطر شنبه 17 اردیبهشت 1390 ساعت 10:39 ق.ظ

سلام چطوری حسن جون.کلی خندیدم وقی داشتم می خوندم.جالب بود حالا تو کلا یکی دو بار بردی اد همونو نوشتی.شوخی میکنم البته.چیکارا میکنی .انتقالیت به قزوین تو چه مرحله ای هستش؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد