اقلیدس املت درست می کند

به نام خداوند بخشنده مهربان

اقلیدس به جزیره می آید. او پس از دیدن یک فیلم در کنار رهبر جزیره ، تصمیم می گیرد شام سبکی درست کند.

او پس از گفتگو و نظر سنجی با رهبر جزیره به این نتیجه می رسد که املت درست کند. سپس اقلیدس جزیره را به سمت مرکز خرید ترک می کند تا اندکی گوجه و تخم مرغ بخرد.

مدتی می گذرد و رهبر جزیره از پنجره به بیرون می نگرد. اقلیدس با لبخندی ملیح و پر هیجان همراه با چند نایلون در دست به سمت جزیره می آید.

معادلات مسیر اصلی جزیره را به اقلیدس می گویند.

اقلیدس دستانش دراز می کند تا کلید درب ورودی جزیره درون دستانش جای بگیرند.

پس از برخود کلیدی که از بالا به دستان اقلیدس فرود آمده ، لبخند ملیح پیروزی بر لبان اقلیدس می نشیند.

اقلیدس در حال شمردن پله ها به سمت بالا و قلب جزیره می آید. اقلیدس با لبخند ملیحی که هنگام ورود به عرصه های مختلف می زند ، وارد جزیره می شود.

رهبر جزیره از او تشکر می کند. اقلیدس با یک لبخند ملیح به ماوراء میفهماند که خواهش می کنم.

سپس اقلیدس شانس خود را برای آشپزی امتحان می کند و آماده این نبرد بزرگ می شود.

اقلیدس نایلون ها را بر روی زمین می گذارد. سپس او درب اولین نایلون را باز می کند. از درون نایلون اول تعدادی گوجه فرنگی را گلچین می کند. اقلیدس چنان با دقت این کار را انجام می دهد که گویا دارد ترکیب تیم ملی برزیل را انتخاب می کند.

اقلیدس پس از انتخاب گوج فرنگی ها لبخند ملیح می زند و از خودش خشنود می شود. اقلیدس گوجه ها را درون یک ظرف می ریزد و به سراغ نایلون دوم می رود. درون نایلون دوم و می باشد. اقلیدس با حسرت به این دو عنصر نگاه می کند. سپس با خشم به ماوراء نگاه می کند و ته دلش می گوید: آخه تو چه رهبری هستی که املت سفارش می دی و منو از خوردن غذای محبوبم محروم می کنی؟

اقلیدس سپس روبه ماوراء می کند و با تردید می پرسد: املت درست کنم دیگه؟

ماوراء نیز به او می گوید: آره مرسی. چرا پنیر خریدی ؟ این کارا چیه دیگه ؟ چرا زحمت می کشی؟

اقلیدس درون دلش می گوید : بیشین دیگه بچه جون من که املت نمی خورم... الان شام سبک می خورم (نون،چای،پنیر،خیار و گوجه ) و صبح هم یک صبحونه کامل می خورم (نون،چای،پنیر،خیار و گوجه ) و بنابراین چیزی از پنیر رو برات جا نمی گذارم.

سپس اقلیدس خیار و پنیر را درون یخچال می گذارد و به سراغ گوجه ها می رود. او با لبخند ملیح گوجه ها را می شوید.

روش شستن هر گوجه به صورتی است که ابتدا اقلیدس زیر یِ خمِ گوجه رو میگیره و سپس با انگشتش کاملا گوجه رو مورد مالش قرار می ده و سپس یک لبخند ملیح می زنه و به سراغ گوجه بعد می ره...

سپس اقلیدس یک ظرف کاسه ای به همراه رنده بر میداره و داخل اتاق میشینه و شروع به رنده کردن گوجه ها می کنه...

اقلیدس پوست گوجه فرنگی ها را با لبخند ملیح به داخل سطل آشغال هدایت می کند. پس از اتمام عملیات رنده کردن گوجه ها، اقلیدس به سراغ اجاق گاز می رود و با یک لبخند ملیح روغن را درون ماهی تابه می ریزد و گوجه ها را به گونه ای که مصدوم نشوند داخل تابه می ریزد ...

سپس با قاشق آنها را هم می زند و تخم مرغ درونشان میریزد. اقلیدس پس از چند دقیقه در حالی که لبخند ملیح بر لب دارد وارد اتاق می شود و می گوید : ماوراء بیا که املت حاضره!

سپس اقلیدس برای این که توش حرف در نیاد همراه با ماوراء املت می خورد و پا روی هوسش می گذاره

اقلیدس همراه با ماوراء املت را می خورد و چند دقیقه یک بار نگاهی به یخچال جزیره می کند...

اقلیدس پس از صرف شام همراه با ماوراء یک فیلم می بیند.

بعد از اینکه فیلم تمام شد ، اقلیدس به سراغ یخچال می رود و خیار و پنیر را گلچین می کند و می شوید...

سپس مشغول به خوردن می شود و به ماوراء هم تعارف می زند...

ماوراء با تعجب از او می پرسد: مگه تو نمیگفتی که شب باید کم غذا خورد؟

اقلیدس لبخندی می زند و می گوید: « بالاخره انسان جایزالخطاست دیگه!»

سپس ماوراء لبخندی می زند و در دلش می گوید: زرنگی ؟ جایزه چیه دیگه؟ فکر کردی من نمی دونم تو اگه شب پنیر و خیار نخوری معادلات نمی ذارن بخوابی؟!!!!!