جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

استرانگ 1

به نام خداوند بخشنده و مهربان


   تلفن همراه ماوراء زنگ می خورد. جغد پیر همراه با هیجان فراوان در پشت تلفن به ماوراء می گوید: «ماوراء اون عکس قشنگه ی منو داری؟» ماوراء می گوید : بلی دارم. جغد پیر از او تقاضا می کند لطفا عکسم را بریز تو گوشیت و بیارش میدون مطهری! 

    ماوراء با عجله کابل را همزمان با یک دستش به گوشی و با یک پایش به کامپیوتر وصل می کند و با دست دیگرش پیراهن می پوشد و با پای دیگرش شلوارش را به پا می کند.

    پس از دقایقی ماوراء به میدان مطهری می رسد. در آن لوکیشن مردم در حال رفت آمد هستند. در دور دست ها نزدیک اولین پل هوایی قم دو چهره آشنا به چشم می خورند. ماوراء به آن دو چهره نزدیک می شود. آن دو چهره کسانی نیستند جز جغد پیر و دولو!

    دولو لبخند ژکوند می زند و جغد پیر لبخند آینده اقلیدس *را می زند. جغد پیر گوشی ماورایی را از ماوراء می گیرد و به سمت یک دخترک جوان می رود. خدایا این دخترک کیست؟ بگو چرا جغد پیر لبخند آینده را می زند!

    آن دخترک می خواهد بخندد ولی به این می اندیشد که اکنون برای خنده زود است. جغد پیر عکس را با تکنولوژی روز دنیا به گوشی آن دخترک می فرستد و سپس از هم جدا می شوند.



Smiley
استرانگ 1
                            نویسنده و کارگردان: ماوراء
                                                              بازیگران: استرانگ ، جغد پیر ، دولو ، حاج خانم
                                             خطر، شوریده و با هنرمندی ماوراء

جغد پیر به جزیره می آید و در آن روز بسیار شاداب است و با دقت تمام به صحبت های صد من یک غاز ماوراء گوش می دهد و سخنانی صد من یک غاز تر می زند. جغد پیر آرامش عجیبی دارد. جغد پیر که تا چند ساعت قبل به ماوراء می گفت : من هیچ گاه قصد ندارم ازدواج کنم و تمامی مونث ها موجودات غیر قابل تحملی هستند و اصلا دوچرخه بهتر از ازدواج است این بار تغییر عقیده داد و رو به برادرش کرد و گفت : به نظرت این دخترک چه طور بود؟
ماوراء لبخند ماورایی زد و گفت خوب بود.
جغد پیر تا این جمله را از رهبر جزیره شنید گوشی را برداشت و به حاج خانم زنگ زد تا فردا به سمت جزیره راهی شوند و برای جغد پیر به خواستگاری استرانگ بروند.
ماوراء از جغد پیر پرسید تو که هفته قبل که من بهت گفتم ازدواج کن ، جواب منفی دادی ! چگونه الان نظرت عوض شد.
جغد پیر لبخند زلال احکامی زد و گفت: بالاخره انسان جایزالخطاست دیگه!
پس از رایزنی های اهالی جزیره با پدر استرانگ ماجرا از این قرار شد که جغد پیر با استرانگ عقد کند.
استرانگ در اولین سفر رسمی اش به جزیره ، با قهوه تلخ آمد. در یکی از سفر های او به جزیره ایشان حوصله اش سر رفت و می خواست کامپیوتر بازی کند.
ماوراء برای ایشان بازی خرگوش سگا را گذاشت. اما ظرف 28 ثانیه استرانگ 28 بازی عوض کرد
و آخرش به این نتیجه رسید که متاسفانه بازی های ماوراء یک بازی های آرمانی نیستند.
ماوراء نیز به دقت سعی می کرد تا ویژگی های استرانگ را به یاد بسپارد تا شاید روزی ...


ادامه دارد...

بچه ها میدونم زیاد طنز نبود...
نسخه 2 استرانگ طنز تر هستش

پاورقی:
لبخند آینده اقلیدس ، لبخندی است که اقلیدس در هنگام یافتن عشق اش خواهد زد.

نظرات 1 + ارسال نظر
استرانگ جمعه 13 آبان 1390 ساعت 05:54 ب.ظ http://خیلی هم عالی

چی بنویسم ، والا خیلی خوب بود دفعه بعدی ، دقتشونو بییشتر کنند ، اومدی لاستم بیارید، اقدیلس میاد قزوین بی زحمت لاستا رو رایت کنید بهش بدید، اخصاً فصل یکش را.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد