جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

از مارکوپولو تا ماوراء

به نام خداوند بخشنده مهربان


تقدیم به ازدواج کرده گان

از مارکوپولو تا ماوراء

                                                   اثری از ماوراء

                                                   سبک : طنز تلخ

قسمت عروسی مارکوپولو

جایگاه خورشید در آسمان هستی حکایت از این می کرد که هنگام ظهر است. ماوراء و مادرش در کلبه درویشی خود زندگی می کردند. صدای زنگ جزیره خبر از یک مهمان می داد. ماورای مهمان دوست شتابان خود را به سمت ورودی جزیره رساند. در آن سوی مرز ها صدایی به گوش می رسید که آشنا بود اما هنگامی که ماوراء بیشتر دقت کرد ، صدای دختری را شنید که آن صدا نیز قرار بود آشنا شود.ابرو

مرز ها از بین رفتند و درب ها گشوده شدند. حذف مرز ها باعث شد که ماوراء دو چهره عاشق را ببیند. مارکوپولو دست دختری را در دست داشت و این یعنی اعلام ازدواج...هورا

مادر مارکو و ماوراء از این خبر و این مهمانی خشنود شد و بساط پذیرایی از پسر و اولین عروسش را فراهم کرد. او به بیرون رفت و چند لحظه بعد شاداب با چند سیخ کباب برگشت. مارکوپولو هنگامی که از نوع تغذیه ی ظهر گاهی اطلاع پیدا کرد رو به الیزابت کرد و نیشخندو الیزابت با دیدن کباب هانگران اما مارکو چشمک و الیزابت مژه و سپس ماچخجالتقلب

 

پس از آن معارفه ابتدایی ، بقیه مراسم نظیر خواستگاری به خوبی انجام شد. الیزابت به خانواده جزیره پیوست. او و مارکو همدیگر را به شدت دوست داشتند به گونه ای که آن ها در جزیره به عنوان سنبل عشق و حتی عده ای به آنان لقب عاشقان اساطیری سرزمین پارس ( لیلی مجنون - خسرو شیرین) را داده بودند. این سبک عشق در ازدواج های بعدی در جزیره به هیچ وجه دیده نشد و این گونه عشق و علاقه در آن زمان یک عشق واقعی بود. گرچه دستان پشت پرده استکبار جهانی رفته رفته باعث شد که این عشق کم رنگ شود  اما هیچ گاه از بین نرفت و نخواهد رفت.زبان

مارکو و الیزابت قصد داشتند که در تهران شبه جزیره ای را کرایه کنند ، اما جزیره شناسان می گفتند که شبه جزیره باید در شهری باشد که خود جزیره در آن شهر قرار دارد. جزیره شناسان از این مسئله به درستی آگاهی نداشتند که وجود مارکو و الیزابت در کنار جزیره ، آن هم در شرایطی که شبه جزایر دیگری نیز در آن جا مستقر بود که از هر شبه جزیره جریانی فتنه انگیز جاری می شد اصلا جایز نبود. از طرفی در کل تاریخ بشریت چه در جزیره و چه در کره خاکی و حتی در زیر اقیانوس ها همواره بین عروس و مادر شوهر در ابتدای ازدواج فرکانس هایی نه چندان خوب رد و بدل می شود. بهتر است که این فرکانس ها مدیریت شوند. جنس این فرکانس ها و سرعت آن ها را بهت از کارشناس مربوطه که اقلیدس هست بپرسید.از خود راضی

به هر حال مارکو و الیزابت باز هم از حق خود دفاع کردند و با سیاست جمهوری اسلامی مواجه شدند و آن ها نیز مهره های وابسته به عامل های بیگانه شناخته شدند و آنان نیز برای این که به جرگه سران فتنه نرسند، به آغوش نظام بازگشتند و شبه جزیره خود را در حوالی جزیره بنا کردند.اوه

چند روز پس از این که مارکو شبه جزیره را به قم آورد، الیزابت و مادر مارکو اولین امواج طبیعی را به سمت یکدیگر ارسال کردند که باعث شد در آن زمان حساس و حیاتی ، مارکو بدون مادر آماده جشن عروسی بشود.ناراحت

مارکو مادر نداشت اما پدر که داشت ! پدرش پس از ازدواج هفت فرزند قبلی اش ، ظاهر برای اولین بار خودش می خواست مراسم عروسی پسرش را تدارک ببیند. عدم حضور یک مادر دلسوز باعث شد که عروسی مارکو به حاشیه کشیده شود.متفکر

مارکوپولو به دنبال ماوراء و مادرش آمد تا آن ها را به عروسی ببرد. مادر مارکو حاضر به حضور درعروسی نشد و این امر باعث شد دیگر اهالی از خاندان مادری نیز در عروسی شرکت نکنند. ماوراء به عنوان رهبر جزیره باید در عروسی شرکت می کرد. او خودش را برای بزن و بکوب و یک شب رویایی آماده می کردخوشحالی dancing

ماواراء وارد می شود. در طبقه پایین صدای قاشق هایی شنیده می شود که بر روی قابلمه کوبیده می شوند و در طبقه بالا صدای هایی از بلند گو می آید که ماوراء اغلب این صدا ها را در مراسم عزاداری شنیده است! تعجب خدایا نکند که اتفاقی افتاده باشدنگران ماوراء بیشتر دقت که می کند متوجه می شود که نه این صدا را در عزاداری نشنیده بلکه در مولودی شنیده است. آخ

به هر حال مراسم مولودی الیزابت به خوبی خوشی تمام می شود و بعد از چند ماه فرکانس های بین الیزابت و مادر مارکو پاکسازی می شود و آن ها تا انتها با هم خوب می شوند. اما باز عده ای حملات زمین و هوایی خود را علیه آنان آغاز می کنند و در این راه مادر ماوراء به عنوان وزیر دفاع از پسر و عروسش حمایت می کند.ابرو

مادر مارکو همیشه و تا آخر عمرش حسرت عروسی پسرش به دلش می ماند و همیشه می گوید خودم براتون مولودی نه ببخشید عروسی می گیرم...ناراحت

پس از مرگ پدر و مادر مارکو ، دیگر  کسی نیست که از مارکو و الیزابت در مقابل حملات دشمن دفاع کند و بدین ترتیب آن ها رفته رفته به این وضعیت عادت می کنند و این وضعیت و حملات لفظی و روحی تا هم اکنون نیز به صورت ورژن های قدرتمند تر برای آن ها عرضه می شوند و آنان نیز به عنوان کاربر هزینه ی ورژن های جدید را پرداخت می کنند.نیشخند

 قسمت عروسی خطر

ده سال بعد خطر ، سیسیلی را به عنوان دومین زنداداش ماوراء به جزیره معرفی می کند. هوراخطر برای پیشبرد مراسم ازدواج اش ، برنامه و الگوریتم حرفه ای را طراحی می کند و طبق برنامه پیش می رود.

او اکنون آماده عروسی می شود. تنها فرق او با مارکو در این مسئله است که آن زمان مارکو مادر نداشت ولی پدر داشت. خطر اکنون پدر ندارد اما مادر دارد.

عروسی آغاز می شود و ماوراء به گمان ده سال پیش خودش را برای رقص آماده نمی کند و احتمال می دهد که رقصی در کار نباشد اما او که درس آمار و احتمالات را پاس نکرده احتمال اشتباهی می دهد. نیشخند

خطر دو ماه پیش از شروع عروسی همه را به صورت رسمی دعوت می کند و الگوریتم را به خوبی پیاده سازی می کند. خطر به اداره های ایران می رود و کار خود را برای پیشبرد مراسم ازدواج اش پیش می برد. بالاخره پس از کلی زحمات انجام شده توسط خطر او می تواند مراسم عروسی را به پایان برساند و زندگی مشترکش را شروع کند. لبخند

قسمت عروسی جغد پیر

یک ماه پس از عروسی خطر ، این بار جغد پیر در حالی همسرش را انتخاب می کند که نه پدر دارد و نه مادر ! جغد پیر سریعا به خواستگاری دختر مورد علاقه اش می رود. او اکنون باید به گونه ای هزینه های مراسم عروسی را فراهم کند. او نیز اندکی از الگوریتم خطر پیروی می کند و چند الگوریتم نیز خودش می نویسد تا آن ها را پیاده سازی کند.

جغد پیر رسما به اهالی جزیره اعلام می کند که عروسی او بزن و بکوب دارد.dancing شب عروسی فرا می رسد. جغد پیر با اندکی دیر جنبیدن کارت عروسی ها را برای اهالی ارسال می کند. او دو هفته قبل از مراسم عروسی کارت ها را به همه می دهد.

عده ای از خاندان مادری در عروسی شرکت نمی کنند و عده ی دیگر نیز معرفت به خرج می دهند و شرکت می کنند.چشمک

ماوراء برای رقصیدن یک اعجوبه را با خود به عروسی می برد به نام بابا برقی که با او در عروسی داداشش بترکونه اونا از قبلش کلی با هم تمرین کرده بودن اما هنگامی که رسیدند چیزی جز ریش ندیدند.گریه عده ای مسلمان نمای تقریبا کافر در پیامی به جغد پیر نوشتند...

بسم تعالی

جناب جغد پیر ؛ برادر عزیز رهبر جزیره اگر شما در عروسی خودتان آهنگ بگذارید ما هم خودمان را چس می کنیم و به عروسی شما نمی آییم.

جغد پیر نیز احترام آن ها را نگه داشت و عروسی خودش را بر خلاف میلش گرفت.ماوراء و بابا برقی نیز قر در کمرشان خشک شد.قهر  آن ها بر روی موتور حرکات خفن کردند.

قسمت عروسی شوریده

اما یک ماه پس از عروسی جغد پیر ، شوریده رسما اعلام ازدواج نمود. شوریده این بار سبک و الگوریتم خاصی را برای عروسی پیاده سازی کرد. او رسما به دیگر اهالی اعلام کرد که این صحبت ها چیست و این دیگه چه حرف هایی هستش که شما می زنید. بابا عروسی یعنی دور هم جمع شدن و در کنار هم بودن. او دو روز قبل از عروسی همه را خبر کرد. همه از این قضیه شگفت زده شدند. او به همین خاطر نتوانست تمامی اهالی را گرد آوری کند. اما شب خوبی را گذراند.

ماوراء در عروسی متوجه الگوریتمی شد بسیار پیچیده تر از الگوریتم شوریده! لیبرال در ادامه ورژن های ازدواج دست خانمی را گرفته بود و با او به عنوان همسر در جشن عروسی نشسته بود. این داستان یعنی باطل کردن الگوریتم شوریده و ارائه الگوریتمی جدید با عنوان اینکه اصلا چه کاریه که به کسی بگی که ازدواج کردی. نیازی به اطلاع رسانی در سطح جزیره نیست.

ماوراء ابتدا متوجه ازدواج لیبرال نشد و تنها به دلیل تیز بودنش هنگامی که لیبرال را در کنار یک دختر دید حدس زد که این دو مرغ عشق اند. قلبکه بعدا متوجه شد حدس رهبری درست بوده است.

اکنون چند تن از برادران مجرد مانده اند. کورش کبیر ، محمد رضا ، اقلیدس ، دکی ، ماوراء و دو تن از برادران از طرف پدری ماوراء مجرد اند.

در این میان ماوراء در حال حاضر فقط با دکی و اقلیدس ارتباط دارد. دکی و اقلیدس هر دو بر این باورند که عروسی کلا بیهوده است و اگر هم قرار از جشنی باشد بهتر است که یک جشن ساده باشد و این پولی که خرج عروسی می شود ، خرج ماه عسل بشود بهتر است.از خود راضی

ماوراء نیز نظری مخالف این نظر را دارد. چون او معتقد است که عروسی شبی است که در طول زندگی به عنوان شبی خاطره انگیز باید از آن یاد شود نه این که هر گاه یاد آن میفتی ناراحت بشی. هر دختری یکی از بزرگترین آرزو هاش اینه که در لباس عروس باشه و عروسیش هم یک روال شادی داشته باشه...خوشحالی

بیشتر دخترا دوست دارن که تو لباس عروس با عشق خودشون برقصن و جدای این مسائل اگه مراسم عروسی خوب نباشه قطعا تاثیرات منفی در زندگی خواهد گذاشت. از طرف دیگر دخترانی که نظر همسو با دکی و اقلیدس را دارند بسیار کم هستند و آن ها را باید به سختی یافت. خمیازه

در کل ماوراء به خوبی می داند اگر بخواهد زندگی مشترک اش را آغاز کند ، هر چند با یک جشن ساده نیازمند این است که از هم اکنون برای مخارج آن برنامه ریزی کند زیرا ماوراء از الگوریتم وام گرفتن بیزار است.عصبانی

احتمالا باید منتظر باشیم و لباس هایمان را آماده کنیم. چون به این سبکی که پیش می رود این بار اقلیدس باید از دو ساعت قبل ما را جهت عروسی اش خبر کند.نیشخند

امیدوارم از خواندن این مطلب لذت برده باشید.



نظرات در مورد این متن:


نظر اقلیدس

سلام و درود بر رهبر جزیره.
به طرز عجیبی خندیدم!
در واقع مطمئن شد اون
قریحه ای که بهش میگن
طنز پردازی رو دارا می باشی.



پاسخ ماوراء

نظر لطفتونه . خیلی خوشحال شدم که خندیدی


نظر اقلیدس

پس از مرگ پدر و مادر مارکو ، دیگر  کسی نیست که از مارکو و الیزابت در مقابل حملات دشمن دفاع کند و بدین ترتیب آن ها رفته رفته به این وضعیت عادت می کنند و این وضعیت و حملات لفظی و روحی تا هم اکنون نیز به صورت ورژن های قدرتمند تر برای آن ها عرضه می شوند و آنان نیز به عنوان کاربر هزینه ی ورژن های جدید را پرداخت می کنند.
به این میگن طنز تلخ و حتی گریه دار!
عالی بود متن! واقعا عالی بود.
البته اونایی که میگی واقعا مسلمانند،
نه مسلمان نمای کافر.(in my point of view )


پاسخ ماوراء

من قصد توهین به اون ها رو ندارم و منظوری هم ندارم. دینشون هم زیر سوال نمی برم ولی من کلا به کسانی که خیلی شورشو تو مذهبی بودن در میارن میگم مسلمان نما..

قبول دارم کافر رو نباید می نوشتم


نظرات 1 + ارسال نظر
اقلیدس جمعه 27 آبان 1390 ساعت 09:38 ب.ظ

پس از مرگ پدر و مادر مارکو ، دیگر کسی نیست که از مارکو و الیزابت در مقابل حملات دشمن دفاع کند و بدین ترتیب آن ها رفته رفته به این وضعیت عادت می کنند و این وضعیت و حملات لفظی و روحی تا هم اکنون نیز به صورت ورژن های قدرتمند تر برای آن ها عرضه می شوند و آنان نیز به عنوان کاربر هزینه ی ورژن های جدید را پرداخت می کنند.
به این میگن طنز تلخ و حتی گریه دار!
عالی بود متن! واقعا عالی بود.
البته اونایی که میگی واقعا مسلمانند،
نه مسلمان نمای کافر.(in my point of view )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد