جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

کلبه درویشی تالس

به نام خداوند بخشنده و مهربان


روزی روزگاری تالس (پدر خانم اقلیدس) تصمیم می گیره که خانواده دوماد عزیزشو به ضیافت افطار و شام دعوت کنه...


کلبه درویشی تالس

                                               اثری از: ماوراء


اقلیدس تصمیم می گیرد با اهالی جزیره تماس بگیرد و همه را به منزل تالس خان دعوت کند. او ابتدا به فردا می زنگد.

-سلام یک دقیقه دیگه می گیرمت

سپس اقلیدس به جغد پیر و مارکوپولو زنگ می زند و آن ها را هماهنگ می کند. اقلیدس به ماوراء هم زنگ می زند. تا لحظاتی دیگر همه اهالی جزیره خود را برای یک ضیافت آماده می کنند. هر کدام با کوله باری از تجربه به منزل دوم اقلیدس می روند.


اکنون ساعت 7 بعد از ظهر است و مهمانی آغاز شده. همه گرد هم گردآوری شده اند غیر دو خانواده...
خانواده مارکوپولو با 43 دقیقه تاخیر می رسند. ماوراء یک تماس با فردا می گیرد و اوضاع او را پیگیر می شود. فردا نیز به او می گوید 10 دقیقه دیگه اونجام اما 10 دقیقه و 1 ثانیه بعد می رسد.

خب جمع گرم و صمیمی می شود.

هیرو و نیترو سریع خود را به تلوزیون خانه می رسانند و از کوله بار تجربه خود پلی استیشن را بیرون می آورند.

دکی و ماوراء همدیگر را پیدا می کنند و بحث سینمایی را آغاز می کنند. مارکوپولو می خواهد آقای تالس را به دامان نظام برگرداند. سیسیلی با خانم اقلیدس در مورد گوشی هایشان بحث و تبادل نظر می کنند. فردا به جمع ماوراء و دکی ملحق می شود تا مخ ماوراء را به کار بگیرد.

شوریده از کوله بار تجربه اش تخته را بیرون می کشد و خطر را صدا می کند تا باهم بازی کنند. سپس از آقای تالس می پرسد که شما تخته بلدید؟

بحث بین مارکو و آقای تالس بالا می گیرد. حاج خانم با مادر خانم مشغول صحبت کردن هستند.

صدای جیغ نیترو و هیرو به گوش می رسد.

مادر خانم به آشپزخانه می رود تا کم کم شام را اماده کند. پسر کوچکش را صدا می کند تا برود سس بخرد، اما اقلیدس می گوید : من می روم که پیاده روی هم کرده باشم. 

دقایقی بعد اقلیدس با یک شیشه کشک وارد می شود. کم کم سفره افطار پهن می شود. نون و پنیر و حلیم داغ خوشمزه ...
آقای دکتر به دنبال شکر می گردد تا چای خود را شیرین کند. او می پرسد : شکر کجاست؟

اقلیدس می گوید: بیلاخ بابا اینجاست...

- نیترو ، هیرو بیاید سر سفره ! ( این صدای مارکوپولو است.)

جغد پیر به سراغ ماهواره می رود و شبکه من و تو را انتخاب می کند.

مارکو در همین راستا شروع به تعریف از مخاطبان چند میلیاردی آی فیلم می کند.

دکی و اقلیدس در آشپزخانه مشغول کمک هستند تا وسایل افطار را سر سفره بیاورند. اقلیدس یک مشت به دکی می زند. دکی مشتی محکم تر میزند. اقلیدس و دکی به اتاق کناری می روند تا با هم به آرامی گل آویز شوند. بعد از 5 دقیقه شروع به مقصر کردن هم می کنند که تو اول شروع کردی...

بعد از افطار...
اقای تالس رو به ماوراء می کند و می گوید: شما چقدر ساکت هستید!!!؟

ماوراء هم بلافاصله یک فیلم از کوله بار خود در می آورد و به خورد جمع می دهد...


پایان


پاورقی:

تالس یکی از استادان بزرگ ریاضی است که اقلیدس با گرد آوری نظریه های وی و فیثاغورث به مقام اقلیدسی رسید


نظرات 2 + ارسال نظر
دکی سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 03:27 ق.ظ

عالی
خیلی خوب ترکیب کرده بودی
اون قسمتی که مارکو از مخاطبان آی فیلم صحبت میکنه بیشتر از همه خندیدم

اقلیدس سه‌شنبه 17 مرداد 1391 ساعت 07:33 ب.ظ

سلام.
خیلی هم عالی.
حالا این تالس کی هست؟
اگه پیداش کردی هر چه
سریعتر معرفیش کن به ما!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد