جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

شاید دیگه تنها نیستم

به نام خداوند بخشنده و مهربان


«سال مهارت های رفتاری»


دفترچه خاطرات عزیزم ، امروز برایم روز خوبی بود. حمید بعد از مدت ها به جزیره اومد ، محمد گفت که فردا به جزیره میام . حالا دیگه فکر می کنم که اون قدر ها هم تنها نیستم . حالا دیگه می دونم که برای بقیه مهم هستم. اون قدر مهم که برای تنها نبودن من میان قزوین و لحظه ی تحویل سال رو کنار من میمونن . اون قدر مهم که برنامه های سفرشون رو جابه جامی کنن تا در جشن جزیره شرکت کنن. اون قدر مهم که از کارشون میزنن و پیش من میان.

شاید دیگه بهتره به این فکر کنم که در اوج تنهایی ، تنها نیستم . شاید بهتره که حالا من هم اخلاقمو عوض کنم تا به اون ها ثابت بشه که اون ها هم برای منم مهم هستن.

من ملیکا رو دارم. دختری که وقتی نون میریزی تو تنگ آبش و اون غذا می خوره لذت می بری.شاید در آینده خدا چیز های بیشتری بهم بده ولی من هم باید یک چیزی رو بدم تا چیزی رو به دست بیارم.


نظرات 1 + ارسال نظر
اقلیدس جمعه 9 فروردین 1392 ساعت 03:04 ق.ظ

این پست مقایسه می شود با پستهای درب
و داغونی که گاهی رهبر جزیره میگذارد، مثلا:
http://snowfilmisland.blogsky.com/1391/08/20/post-293
اقلیدس به نوبه خود بابت انرژی مثبتی که در این پست
(شاید دیگه تنها نیستم) موجود است، مراتب سپاس
خود را به رهبر جزیره اعلام میدارد.
البته ناگفته نماند که در زندگی فعلی ماورا، این رفع تنهایی ها
موقتی و موضعی است ( هر چند بی تاثیر نیست). ماورا باید به قوت روحی خود بیفزاید و برنامه ریزی یکساله،دوساله، چهارساله و .....
داشته باشد، تا مراحل زندگی را بپیماید و به زودی به طور اساسی
از تنهایی در آید! (ازدواج)
با تمام وجود، موفقیتت را آرزومندم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد