جغدی بر بام جزیره

به نام خداوند بخشنده و مهربان

«سال مهارت های رفتاری»

گوسفند یکی از چالش های زندگی اوست. او پس از ازدواج مسیر زندگی اش تغییر کرد. پرتلاش و با پشتکار به سمت زندگی بهتر رفت. اکنون تنها پنج ماه به پدر شدن او مانده است. بله او پیر است ! جغد پیر البته...

او با کمترین حمایت ازدواج کرد. در دوران نامزدی با سخت ترین چالش ها مواجه شد. چالش هایی که تنها یک نفر می توانست آن ها را با موفقیت پشت سر بگذارد. اگر در آن زمان هرکسی جای جغد پیر بود ، خودش را عقب می کشید.

اکنون جغد پیر توانسته به رویاهایش تحقق بخشد. او اکنون گوسفند هم دارد. بره هم دارد. میش هم دارد. او سخت کوش است. او هر روز کار می کند و به انتظار می نشیند تا هفته تمام شود و به سوی استرانگش بشتابد.

از بچگی به حیوانات علاقه خاصی داشت. در یکی از سفر های کودکی اش ، یک خر را با خود به تهران آورد. سفیر هند و خانم لین همه روزه با صدای خر جغد پیر از خواب نازشون پا میشدن. بعد از مدتی گربه ای داشت که راه خانه را به خوبی می دانست.

کمی بزرگتر که شد ، مرغ بازی رو شروع کرد ( برداشت بد نشود ) او 80 تا جوجه رنگی خرید و از خونه حاج قاسم یک جغد شکار کرد و به خود به تهران برد. بعد از مدتی ماوراء رو پیش خودش آورد و یک طوطی هم از اصفهان گرفت. یک گربه ملوس هم داشت. یک مار هم داشت که ماوراء از آن متنفر بود. مدتی با برادر بزرگترش اسب بازی کردند.

در قم پای یک گربه سیاه رو به جزیره باز کرد و به ماوراء یاد داد که با جارو آن گربه را بترساند. مدتی در کنار دولو ، دولو بازی رو در برنامه کاری خودش گذاشت. پس از ترک قم رسما اعلام کرد که از قم متنفر است. اما اکنون که ازدواج کرده از ماوراء میخواهد که از قم متنفر نباشد.

جغد پیر در سفری علمی با ماوراء به دامشهر رفت و گوسفندان آنجا را رسد کرد. سال ها بود که پیر قصد خرید گوسفند را داشت. اکنون جغدپیر زمانی توانست به آرزوهایش تحقق بخشد که ازدواج کرده است. جغد پیر به عده ای ثابت کرد که ازدواج هیچگاه جلوی پیشرفت و تحقق بخشیدن به آرزو ها را نمی گیرد. بلکه به نزدیک شدن به آن کمک می کند.

نمی دونم چرا این مطلب زیاد خنده دار نشد. خواستم حسابی یک مطلب طنز بنویسم ولی ظاهرا قسمت نیست انگار امشب چشمه طنزم خشکیده. حالا سعی می کنم با اسمایلی های ناز کمی طنزش کنم.

به هر حال برای جغد پیر ، استرانگ و فرزندشان آرزوی موفقیت می کنم.