جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

چه کسی پرسپکتیو مرا جابه جا کرد؟

به نام خداوند بخشنده و مهربان


«سال مهارت های رفتاری»



هوا تاریک است. نسیم خنک بهاری کوچه های شهر را پر کرده است. بوی درخت می آید. درخت ها در کنار هم پرسپکتیو خود را حفظ کرده اند. یک جوان جویای نام وارد کادر می شود. آن مرد که یک پسر 18 ساله است با اندک ریش های مرموزی پا به سن 20 سالگی می گذارد و 19 سال از زندگی اش را سپری می کند.






در باز می شود و به سرعت بسته می شود. تی ان تی خود را به ساحل رسانده است. همه افکار عمومی جامعه به خوبی می دانند که تی ان تی به دنبال چیست! او به دنبال عم می گردد تا با پرسپکتیوش بازی کند.

کمی آنسو تر خطری در کمین ژان نشسته است. متفکر او دراز میکشد و ژانگولر را صد می زند تا پرسپکتیوش را ماساژ دهد. در همین حین شوریده وارد می شود. همه به خوبی می دانند که شوریده با پرسپکتیو او کاری ندارد.

اقلیدس با طعمی شیرین تر از کیک یزدی می آید. او از سر کولش بالا می رود تا پرسپکتیوش را خراب کند. اقلیدس به خوبی می داند که مدار پرسپکتیو ژانگولر گارانتی دارد و به این زودی ها خراب نمی شود. بنابراین پرسپکتیوشان عرق می کند و افسوس و صد افسوس از شیطنت های رخ داده. اکنون وقت محکوم کردن است.106520_girl_devil.gif


مارکوپولو با ژانگولر تماس می گیرد. او می خواهد که پرسپکتیوش را برای هیرو و نیترو قرض بگیرد. سیسیلی از او می خواهد که پرسپکتیوش را کنار بگذارد و در پروژه های سیسیلیایی شرکت کند و نقوش سیسیلی را بکشد.

جغد پیر به ساحل می آید. او آمده تا به پرسپکتیوش سر بزند و با او چای بخورد و به سوی یار بشتابد.

ناگهان هوا تاریک می شود. شیطانسکوت همه جا را فرا می گیرد.شیطان صدای خش خش برگ ها به گوش می رسد. هیاهوی باد پرده ها را تکان می دهد.شیطان همراه ژانگولر زنگ می خورد و همه افکار عمومی را به سمت جزیره سوق می دهد. مکالماتی بین ژان و ماوراء رخ می دهد. این مکالمات بسیار سرّی است و همه از مفاد آن با خبر هستند.

پس از پایان مکالمات ، ژانگولر به سمت آشپزخانه می رود و یک چای خوشرنگ به همراه شیرینی جات رنگارنگ برای مادرش می ریزد. ژانگولر با لبخند و نشاط چای را برای مادرش می برد. حاج خانم لبخند ژانگولر را لبیک می گوید و قبل از اینکه چای را از ژانگولر بگیرد ، لبخندی می زند و سریح و رسا به ژانگولر می گوید: « نه ! نه ! نمی گذارم پرسپکتیوت را به قزوین ببری!»422413_vahidrk1.gif

ژانگولر به دانشگاه می رود و دخترک های متعدد را می بیند،خیال باطل 499321_Laie_87B.gif اما ژانگولر فقط دوست دارد به پرسپکتیو یک دختر دست بزند.نیشخندخجالت



امروز (26 فروردین) تولد ژانگولر هستش و 19 سالش تموم میشه ! من همینجا از جزیره کوچکم تولدش رو تبریک می گم و امیداورم سال های خوب ، شاد، مهیج و پر پرسپکتیوی (588113_suction.gif)رو داشته باشه...

نظرات 2 + ارسال نظر
twenty jan دوشنبه 26 فروردین 1392 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام بر ما ورا ی پرسپکتیو!
خوبه دیگه پرسپکتیو رو به هر معنایی که خواستی به کار بردی!!!
بسیار عالی
هم ایده هم نگارش
هرچند یه ذره سخت بود !
بسیار خوشحال شدم
متشکرم بابت کادوت هم ممنون

اقلیدس یکشنبه 1 اردیبهشت 1392 ساعت 07:26 ب.ظ

سلام و عرض ادب و پرسپکتیو بر ماورا.
امیدوارم که حال پرسپکتیوت خوب باشه.
متن خوبی بود.
من نمیدونم چرا هر دختری رو میبینم
دلم میخواد به پرسپکتیوش دست بزنم!!!؟؟
پرسپکتیوت را به خدا میسپارم، خوش و خرم.
در پرسپکتیو (پناه) حق.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد