جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

مارکوی وکیل

به نام خداوند بخشنده و مهربان


« سال مهارت های رفتاری »


متهم را به جرم قتل به نزد قاضی می آورند و وکیل مدافع قاضی را قانع می کند که قاتل خود مقتول است .


صبح است تا لحظاتی دیگر مجرم در دادگاهی رسمی حکم خود را می گیرد. مجرم برای خود به سراغ یکی از وکلای کار کشته این امر رفته است ; مارکوپولو کسی که بوده است ، دیده است ، می داند . خبر نگاران صفوف خود را برپا کرده اند . متهم و مارکو در راه ورود به دادگاه هستند . خبرنگاران یکی پس از دیگری سوالات خود را مطرح می کنند :


- انگیزه شما از قتل چی بوده ؟

- آقای مارکو شما چه ایده ای برای دفاع از موکلتون دارید ؟

- چرا شما پس از قتل متواری نشدید ؟


و هزاران سوال دیگر ...


همهمه ای در دادگاه به پا است و ناگهان قاضی به جایگاه می آید و با قند شکن چند ضربه به میز می کوبد . سکوت همه جا را فرا می گیرد. قاضی رو به متهم می کند و از او می پرسد : « شما رو به جرم قتل اینجا آوردن ! آیا درسته ؟ »


مارکو زود تر از متهم روبه قاضی می کند و می گوید : جناب قاضی وقتی شما نبودی ، ندیدی و نمیدونی به استناد به کدوم مدرک می گی که ایشون مرتکب قتل شدن ؟


وکیل مقتول که از این گفته مارکو به خشم می آید و به او می گوید : مگه شما بودی ، دیدی و میدونی که میگی متهم مرتکب قتل نشده ؟


مارکو در جواب می گوید : بله ! من بودم ، دیدم و می دونم .


وکیل مقتول : پس اگه شما بودید ، دیدید و می دونید ، بگید که چه کسی عزیز ما رو کشته ؟


مارکو: من از کجا بدونم که چه کسی عزیزتون رو کشته ؟ وقتی که اونجا نبودم ، ندیدیم ، نمی دونم ؟


وکیل مقتول : پس از کجا می دونید که موکلتون عزیز ما رو نکشته ؟

مارکو : چون من بودم ، دیدم و می دونم که موکلم کسی رو نکشته !

- شما دارید دو پهلو صحبت می کنید ! تمام شواهد نشون از این دارن که موکلتون قاتل هستش !


- اصلا امکان قتل توسط موکل من وجود نداره چون ساختار های روز اجازه این کارو بهش نمیده !


- شما دارید بی دلیل از موکلتون دفاع می کنید.


-دلیل ؟ دلیلی بالاتر از این می خواهید که من بودم ، دیدم و می دونم ؟


- پس چه توجیهی برای شواهد دارید ؟


- متاسفانه شما اطلاعات کافی در این زمینه ندارید


- این که نشد جواب قانع کننده


- اصلا موکل من نه تنها قاتل نیست بلکه شاید مقتول هم باشد !


- چرا ؟


- چون بنده بودم ، دیدم و میدونم !


همه حضار منتظر رای قاضی هستند...


قاضی : بنده به استناد به ماده هشتم قانون اساسی ، بند 13 که اگر وکیل متهم بوده باشد ، دیده باشد و بداند ; متهم را تبرعه می کنم و مقتول را به جرم قتل بازداشت می کنم :D

نظرات 3 + ارسال نظر
دکی ژان جمعه 20 دی 1392 ساعت 03:24 ق.ظ

خوب...
جای کار بیشتزی هم داشت...

اقلیدس دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 12:30 ق.ظ

سلام.
خوب بود.
بودن،دیدن و دانستن، مساله این است.

هیرو دوشنبه 30 دی 1392 ساعت 10:45 ب.ظ

من چیزی نفهمیدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد