جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

فیلم نوح در جزیره اکران بشود ؟

به نام خالق هستی


« سال خوش صحبتی و استقلال مالی »


فیلم سینمایی نوح به زودی آماده ارائه به روابط عمومی جزیره می شود . ماوراء قصد دارد این فیلم را به صورت همگانی اکران کند ، اما قبل از اکران از شما خوانندگان وبلاگ تقاضا دارد که مطلب زیر را که به قلم خبرنگار رسانه های غربی است را مطالعه کنید و سپس بگویید که آیا دوست دارید این فیلم را ببینید یا نه ؟





«

فیلمِ جنجال برانگیزِ "نوح" که با تحریم چند کشور مسلمان روبرو شده از هفته گذشته بر روی پرده رفته است. با وجود بدگمانی‌ها نسبت به موفقیت این فیلمِ پرهزینه ـ که با هزینه‌ ۱۴۰ میلیون دلار ساخته شده ـ اثر واپسین دارن آرونوفسکی در هفته نخست موفق بود و در همان روزهای ابتدایی در حدود ۵۰ میلیون در بازار جهانی فروخت.


  


نوح از اولین فیلم‌های بلاک باستر مذهبی است که بعد از سال‌ها در هالیوود ساخته شده. در بررسی این کار باید توجه داشت که اگر به دنبال تماشای فیلمِ مذهبیِ وفادار به تاریخ هستید، آرونوفسکی شما را راضی نخواهد کرد.

در واقع پایبندی بسیار کمی در فیلم به داستانِ مذهبی نوح وجود دارد؛ فیلم با روایت های تورات و قرآن کاملا متفاوت است و تیم تهیه کننده‌ فیلم به دلخواه بخش‌های زیادی را به داستان مذهبی فیلم اضافه و یا از آن کم کرده است‌. انطباق تاریخی فیلم با واقعیت چندان خوشایند نخواهد بود.

اما اگر با انگیزه تماشای یک فیلم بلاک باستر هالیوودی به سراغِ فیلمِ نوح بروید از تماشای چنین کاری لذت خواهید برد. نوح یک اکشن هیجان‌برانگیز است: نوح که نقش آن را راسل کرو بازی می‌کند بیش از آنکه شبیه پیامبرانِ صلح‌دوست پاره‌ای از فیلم‌های سابقِ هالیوود باشد، به ماکسیموسِ گلادیاتوری شباهت دارد که در دنیایی شبیه ارباب‌حلقه‌ها زندگی می‌کند. او با موجوداتِ عجیب و غریبِی که شبیه ماشین‌های فیلم "ترانسوفرماتور" هستند همجوار است.

"در واقع پایبندی بسیار کمی در فیلم به داستانِ مذهبی نوح وجود دارد؛ فیلم با روایت های تورات و قرآن کاملا متفاوت است و تیم تهیه کننده‌ فیلم به دلخواه بخش‌های زیادی را به داستان مذهبی فیلم اضافه و یا از آن کم کرده است‌. انطباق تاریخی فیلم با واقعیت چندان خوشایند نخواهد بود."

بازی‌های فیلم بسیار جذاب است، راسل کرو با مهارت نقش یک انسان پایبند به خدا، و در عین حال متعصب، مردسالار، همراه با مهارت در شمشیرزنی، پرتاب چاقو و مبارزه را ایفا کرده. آنتونی هاپکینز که شبیه یودای جنگ ستارگان است بازی تاثیرگذاری در نقش پدربزرگ نوح نمایش می‌دهد.

همچنین شخصیت منفی فیلم با بازی ری وینستون با مهارت و ظرافت تمام همان چیزهایی را به نمایش می‌گذارد که سبب سقوطِ یک انسان می گردد. او شخصیتی دوگانه و خودمحوری را آفریده که انسانِ مدرن تا حد زیادی او را درک می کند.

فیلم سرشار از جلوه‌های ویژه‌ بصری است. صحنه‌ رسیدن حیوانات به کشتی نوح و یا جوشیدن آب از زمین مسحورکننده است. فضای خشک و بی آب و علف و پر از سنگ به خوبی منظره‌ زمین در روزهای اولیه را نشان می دهد.

هالیوود و داستان‌های مذهبی

سینمای هالیوود از دیرباز به داستان‌های مذهبی علاقه‌ زیادی داشته. در واقع از همان اوایلِ پیدایش هالیوود ساخت داستان‌های مذهبی در آن مرسوم شد و کارگردان‌های بزرگی چون دیوید گریفیث و سیسیل ب دومیل به داستان‌های مذهبی پرداختند.

پاره‌ای از این آثار پیرامون شخصیت‌های مهم مذهبی مثل مسیح و یا موسی بود، و پاره‌ای پیرامون مشکلات روزمره‌ یک فرد در مواجهه با مذهب. به جز مواردِ آمده پاره‌ای از کارگردان‌ها با توسل به پرده‌ نقره‌ای به بیان تفکرات خویش پیرامون مذهب پرداختند (جان فورد و آلفرد هیچکاک دو نمونه از کارگردان‌های بزرگ هالیوودی بودند که در کارهای مختلفشان مذهب تاثیرِ مستقیم گذاشت).

روند عنایت هالیوود به مذهب در دوره‌ معاصر هم‌چنان ادامه یافت: حتی در کارهای به ظاهر علمی و تخیلی هالیوود همانند جنگ ستارگان و یا ایندیاناجونز تاثیرات مذهب کاملا واضح است (پس‌زمینه‌ خوب و بد در جنگ ستارگان؛ تلاش برای دست‌یابی به جام مقدس در ایندیاناجونز).

با وجود آنکه در ابتدا هالیوود در برخورد با مذهب بسیار محتاط بود و تا حد ممکن به تحریف داستان‌های مذهبی نمی پرداخت، از دهه‌ ۶۰ میلادی رویکرد هالیوود به مذهب آزادتر شد.

به دنبال فجایع انسانی که در جنگ جهانی دوم رخ داد، شکست در ویتنام و هم‌چنین گسترش تفکرات غیردینی در جامعه‌ امریکا، فیلم‌های مختلفی در هالیود ساخته شد که به شکلی آزادتر با مذهب برخورد کرد.

همچنین در این دوره، به دنبال شکست اقتصادی فیلم‌هایی همانند "کتاب مقدس: پیدایش"، و "بزرگترین داستان عالم"، دیگر فیلم‌هایی عظیم بلاک باستری مذهبی همانند "بن هور"، و یا "ده فرمان" برای مدت‌ها در هالیوود ساخته نشد.

در نحوه‌ سینماییِ برخورد آرونوفسکی با این داستان مذهبی، چندین نکته به چشم می خورد. نخست آنکه ساختار فیلم بر اساس موفقیتِ الگوهای مشابه گذشته شکل گرفته.

در شباهت با بلاک باسترهای مشابه، توجه به اصلِ دموکراسی بر همه چیز برتری داشته. در واقع، در فیلم های بلاک باستر امروزی با تلفیق و هم‌پوشانی چندین ژانر روبرو هستیم و در آنِ واحد به چندین گروه، توجه یکسانی می‌شود.

در اینجا نیز قضیه همین است: فیلم "نوح" مملو از پیش‌زمینه‌های محیط زیستی است: نوح گیاه‌خوار است، در خارج از شهرها و در یک چادر عشایری در دل طبیعت زندگی می‌کند، فرزندان خود را از بدرفتاری با طبیعت می‌پرهیزاند؛ در تقابل او، فرزندان قابیل که بسیار پیشرفته‌تر هستند، در شهرها زندگی می‌کنند، از شکار حیوانات ابایی ندارند، به خدا اعتقادی ندارند و خود را اشرف مخلوقات و برتر از همه می‌پندارند. چنین پیش‌زمینه‌هایی باعث شده تا فیلم بسیار موردپسند طرفداران محیط زیست قرار بگیرد.

از بعد دیگر، فیلم سعی کرده از لحاظ مفهومی، هم مذهبیون و هم کسانی که باورهای مذهبی ندارند را راضی نگه دارد. نام" پروردگار" هیچ‌گاه در چنین فیلمِ مذهبی آورده نمی‌شود، در عوض برای اشاره به پروردگار از واژه " خالق/creator" استفاده می‌شود که به اشکالِ مختلف قابل تعبیر است (فراموش نکنیم که در فیلم "نمایش ترومن/The Truman Show"، خالقِ انسانی جهانی که ترومن در آن اسیر بود به عنوان "کری ایتور/creator" معرفی شد).

هم‌چنین نوحِ گلادیاتور با فال قهوه با خدا ارتباط برقرار می‌کند و گاه در حالتی که به شکل انسان‌های اسکیزوفرنیایی در می‌آید دستورات خدا به او می‌رسد. در ماجرای خلقت، دنیایی که نوح تعریف می‌کند هم اشاره به داستان ۷ روز آفرینش را می‌توان یافت و هم تئوری داروین پیرامون آفرینش (مقایسه‌ سکانسِ آفرینش فوق با بخش ابتدایی "درخت زندگی/Tree of Life" ترنس مالیک جالب است). از این منظر فیلم نوح، ساختاری دموکراتیک دارد و در فکر آزردن گروه خاصی نیست.

دوم آنکه ، در فیلم‌های مذهبی که پس از دهه‌ ۹۰ میلادی تولید شده گاه فرشته‌هایی را می‌توان یافت که از زندگی خود در فضای ملکوتی راضی نیستند ("شهر فرشتگان/City of Angels" نمونه‌ بارزی است) و یا خدایانی را می توان یافت که از آزار انسان‌ها ابایی ندارند ("بروس قدرتمند/Bruce Almighty" جیم کری نمونه‌ خوبی است)؛ و یا با شوخی با جهنم و بهشت روبرو هستیم (فیلم " چه رویاها می‌آیند/What Dreams May Come").

در واقع در رویکرد معاصر به سینمای مذهبی، آرزوی نیروهای الهی در آن است که به کره‌ زمین سفر کنند و زندگی آن دنیایی دیگر ارزشی ندارد. با این رویکرد در سینمای معاصر شخصیت‌های مذهبی گاه مورد انتقاد قرار می‌گیرند ( شبیه فیلم "مصائب مسیح/The Passion of the Christ" آنها شخصیت‌هایی تصویر می شوند که ممکن است دچار هوا و هوس شوند). رویکرد آرونوفسکی به نوح نیز از همین جنس است.

در واقع، نوحِ در این فیلم، قربانیِ اهداف خود می شود، اهدافی که منطقی در آن دیده نمی‌شود. خدایی که آرونوفسکی در این داستان تولید کرده، مجنون‌پیشه است: این خدا همانند ایزدهای یونانی از سر خشم و نفرت تصمیم به انتقام‌ از انسان‌ها می‌گیرد. این خدای زئوس‌وار، تفاوتی با انسان‌های کره‌ زمین ندارد. همانند آنها خشم می‌کند و همانند آنها زود پشیمان می‌شود. انسان‌های خلق شده، دیگر حوصله‌ گوش سپردن به خدا را ندارند؛ خدا نیز حوصله‌ آنها را ندارد. هر کدام در فکر خلاصی از شر دیگری است.

با وجود تداوم توجه به رویکرد مسلط در سینمای مذهبی معاصر هالیوود، بخش‌هایی از این نحوه‌ی قصه گویی، بلاخص تاکید بر نتایجِ منفی افراط در تلاش برای رسیدن به هدف مطابق با ساختار سینمای آرونوفسکی نیز هست.

"خدایی که آرونوفسکی در این داستان تولید کرده، مجنون‌پیشه است: این خدا همانند ایزدهای یونانی از سر خشم و نفرت تصمیم به انتقام‌ از انسان‌ها می‌گیرد. این خدای زئوس‌وار، تفاوتی با انسان‌های کره‌ زمین ندارد. همانند آنها خشم می‌کند و همانند آنها زود پشیمان می‌شود. انسان‌های خلق شده، دیگر حوصله‌ گوش سپردن به خدا را ندارند؛ خدا نیز حوصله‌ آنها را ندارد. هر کدام در فکر خلاصی از شر دیگری است."

آرونوفسکی سینماگری است که همواره دوست داشته از سرخوردگی‌انسان‌هایی صحبت کند که زندگی خودشان را فدای اهدافشان می‌کنند و در این راه نابود می‌شوند (این مورد در "قوی سیاه/Black Swan" و "کُشتی‌گیر/Wrestler " به وضوح دیده شد). هم‌چنین، شخصیت‌های آرونوفسکی معمولا نتیجه و برآیند محیطی هستند که در آن زندگی می کنند؛ در واقع شخصیت‌ها متناسب با فضای اطرافشان شکل می‌گیرند (به طور مثال در فیلم "مرثیه‌‌ای برای یک رویا/Requiem for a Dream " شخصیت‌ها قربانی دنیایی هستند که در آن انسان‌ها برای آرزوهای خود زندگی می‌کنند).

نوح تفاوت خاصی از این لحاظ ندارد: او قربانی شغل خود است، کسی که از هدف و عقیده‌ خود در هیچ شرایطی دست بر نمی‌دارد؛ منطقی که درنهایت سبب جدایی پسرش از او می‌گردد.

فیلم آرونوفسکی دارای ارزش های ویژه ای در میان فیلم های بلاک باستر است، ولی از لحاظ زمینه‌های مذهبی کار خوبی نیست. در تبلیغات آن ادعا شده با وجود آنکه این فیلم به وسیله‌ یک کارگردان غیرمذهبی ساخته شده اما کار مذهبی خوبی است. به سختی می‌توان این ادعا را باور کرد.

هنر بزرگ کارگردان‌هایی که با مضامین مذهبی کار می‌کنند، کارگردان‌هایی همانند روبر برسون و کارل درایر در آن است که آنها از دل روزمرگی، فضای قدسی و مذهبی را بیرون می‌کشند نه با فاصله گرفتن از واقعیت.

همان‌طور که مایکل برد ـ نظریه‌پرداز سینما ـ ادعا می‌کند، قداستی که با فاصله از واقعیت زندگی نمایش داده شود دیگر امر قدسی در نظر گرفته نمی‌شود و تصنعی به نظر می‌آید. با درک این موضوع کارگردان‌های موفقی که سینمای مذهبی را نمایش می‌دهند همواره تلاش می‌کنند با تمرکز بر واقعیتِ های زندگی روزمره به ساختارِ روایی اعتلا بخشند.

هنر کارگردان‌هایی همانند روبر برسون و کارل درایر در آن است که آنها از دل روزمرگی، فضای قدسی و مذهبی را بیرون می‌کشند نه با فاصله گرفتن از واقعیت

در کارهای برسون و درایر به طور مثال تاکید زیاد بر مصائبِ روزانه‌ یک فرد دیده می‌شود. در "خاطرات روزانه یک کشیش روستا/Diary of a Country Priest"، برسون حتی فرومایه‌ترین موضوعات را نیز تولید کننده‌ امر قدسی می‌بیند. در آن فیلم ها ما با بمباران نورپردازی و جلوه‌های موسیقیایی روبرو نیستیم، بلکه با تاکید زیاد بر روزمرگی و واقعیت، برسون در فکر مواجهه مستقیم بیننده با واقعیت یک پدیده است که در نظر او همان احساس متعالی است.

ما در فیلم آرونوفسکی توجهی به این اصل مهم نشده. "طبیعت" فیلم و حیواناتش تصنعی هستند، طراوت درختان طبیعت را نمی‌توان در آن یافت، تا یه این واسطه به قول امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، امر استعلایی رخ دهد. هم‌چنین آرونوفسکی در پی توجیه همه چیز است.

توضیح معجزه‌ ساخت یک کشتی عظیم با کمک غول‌های بزرگی که ما در اینجا می‌بینیم، حالتی استهزایی به تمامیت این معجزه داده. در اینجا به جایِ ایجادِ رویداد، کارگردان درصدد آفرینش آن است. مواجهه‌ تماشاگر با امر قدسی تحت سلطه‌ هنری است که بر طبیعت چیره شده، ما با یک نمونه‌ زرادخانه‌ تجهیزاتِ سینمایی روبرو هستیم.

راهبردی که آرونوفسکی در این فیلم از آن بهره برده شبیه کاری است که سینماگران فرمالیست روسی در دهه‌ی ۳۰ میلادی می‌کردند؛ سینماگرانی همانند سرگئی آیزنشتاین که با کمک "تکنیک"‌های مختلفِ سینمایی همانند مونتاژ سعی می‌کردند پیام سینمایی خود را منتقل نمایند. کارهایی که اکثرا در استهزاء مذهب بود. به کارگیری چنین استراتژی فرمالی در نهایت سبب کشتار فضای قدسی اثر شده، و به هیچ وجه در تایید تلاش کارگردان برای خلق یک فضای قدسی نیست.

اما با این حال، فیلم "نوح" پیام رادیکال و پرسش برانگیزی هم دارد : در پایانِ آن نوح تبدیل به پرومته‌ ماجرا می‌گردد که آتشِ خلقتِ انسانی را از خدای زئوسی داستان می‌دزدد. با این وجود، "نوح" فیلم مذهبی عمیقی نیست که از قدرت تاثیرگذاری و ماندگاری برخوردار باشد، بلکه با روشن شدن چراغ‌های سالن سینما و تمام شدن پاپ کورن‌ها از ذهن پاک می‌گردد.

تحریم چنین فیلمی در نهایت تنها موجب فروش بیشتر این فیلم می‌شود و ارزش کاذبی به فیلمی می دهد که چندان شایسته‌ آن نیست.

»

نظرات 1 + ارسال نظر
اقلیدس یکشنبه 17 فروردین 1393 ساعت 09:25 ق.ظ

سلام.
فکر کنم این تحلیل بالا، از خود فیلم قشنگتر بوده باشه!!
بدم نمیاد ببینم فیلم رو.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد