جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا

جزیره ماورایی آقای ماورا

بلاگی برای ماورانویسی

امروز ۲۰مرداد

سلام الان ۲۱ مرداد ساعت ۲ بامداده تا ۲۰ ساعت دیگه داداش گلم می رسه به جزیره


از صبح تا حالا پای اینترنت بودم و فقط یک وعده خوردم ساعت۰ بامداد رفتم چیزی بخرم همه مغازه ها بسته بود

الان هم می خوام یک چایی با نون بخورم

فعلا بای

امروز۱۹ مرداد

امروز یوم الله دوشنبه ها باز هم دوشنبه دیگر

امروز بازو بند کاپیتانی به دست جغد پیر بسته شده بود

امروز ۴ نفر بودیم

توت فرنگی

میلی

مسعود

جغد پیر

صفا کردیم

عصر جغد پیر و مسعود به تهران بازگشتند


امروز خیلی خوشحالم کاش زود مدرسه ام باز بشه و برم برنامه نویسی یاد بگیرم اون موقع روز شمارامو توی وبلاگ می زارم فردا چهار شنبه دکی داداش گلم که پارسال تندیس بهترین داداش رو برد توی جزیره می آد

عجب صفایی

از تنهایی در می ام منو دکی و میلی و شیطان


یک دست فوتبال حال میده


الان که دارم اینو می نویسم اعصابم یک لحظه بهم ریخت

من کامپیوترمو پارتیشن بندی کردم و تیمی که ساخته بودم پاک شد


دیروز متوجه شدم که اونی که کامپیوترو به من فروخته گرافیک ۱۲۸ به جای ۲۵۶ به من داده


از همه کسانی که نظر می زارن خیلی ممنوم

امروز۱۸ مرداد چگونه گذشت

امروز داداش بزرگم به همراه جغد پیر آمدن جزیره خیلی خوش گذشت الان ساعت ۶ صبح است و من دارم توی این وبا می چرخم

امروز مجبور شدم کل اطلاعات کامپیوترمو پارتیشن بندی کنم و پاک کنم و کلی از وبلاگ هایی که کار می کردم آدرسشو یادم رفت

مثلا دختر تنهای شب

کل کل بازار و...


چهار شنبه هم داداش دکی می یاد

این هفته شاید نتونم برم نماز جمعه تهران ولی سری بعد آقای هاشمی میرم


تماس بای

امروز ۱۷ مرداد چگونه گذشت

چند روزی است که زدم تو خط کل کل با وبلاگ نویسان و ... نمی دونم کی ناراحت شد و اومد به وبلاگ دوستیابی و شروع به توهین های بی ادبانه کرد من مجبور شدم که آن جا را تعطیل کنم و وبلاگ موج نارنجی را افتتاح کنم اما بعد از چند دقیقه اون جا هم لو رفت و تصمیم گرفتم نظرات را خصوصی ارسال و وبلاگ موج نارنجی رو تغییر آدرس بدم و کلا ایمیل ام را عوض کردم امیدوارم فردا این وبلاگ جدیدم لو نره البته فکر نکنم دیگه لو بره


امروز با مسعود همچنین رفتیم لباس فروشی و یکی از داداشام هم اومد و رفتیم بیرون و یخ گرفتیم شب هم خاله اومد و اندکی یخ آورد

شب برخی از دوستان آمدن و دور هم حکم زدند و من مشغول کار در اینترنت بودم


فعلا بای