جزیره ماورایی آقای ماورا
بلاگی برای ماورانویسی
جزیره ماورایی آقای ماورا
بلاگی برای ماورانویسیدرباره من
این وبلاگ متعلق به ماورا بوده و کپی از مطالب با کسب اجازه مانعی ندارد.
ادامه...
جزیره زدگان
جزیره زدگان داستانی است از مجموعه داستان های پیش آمده در مورد سفر افراد به جزیره!
جزیره افرادش را فرا میخواند که در طی برنامه ای خاص به جزیره سفر کنند. برخی افراد این کار را می کنند و برخی افراد این کار را نمی کنند.
اما نکته قابل توجه این است که برخی افراد می گویند می آییم و نمی آیند.
جزیره زدگان
بررسی وضعیت مارکوپولو:
مارکوپولو در دو دوران مختلف ، دو عملکرد مختلف داشت:
1- دوران قبل از تصادف: او همیشه خوشنود و شادمان به جزیره می آمد و ماوراء را بر می داشت و به صف گاز می برد. او در صف گاز در مورد تمام بعد های زندگی(سیاسی ، فلسفی،اخلاقی،جنسی،اجتماعی،ورزشی، جن شناسی و ... ) با ماوراء بحث های سنگین و فوق العاده داشت. کلا مارکوپولو علاقه مند به بحث بودند.
2- دوران بعد از تصادف: دیگر مارکو به جزیره نیامد. او دیگر هیچ گاه به صف گاز نرفت. او با جزیره در قم مشکل جدی داشت.
بررسی وضعیت الیزابت:
الیزابت گاها بعد از تصادف مارکو به تنهایی به قم می آمد اما از کنار جزیره با ماشین رد می شدند و به کرج باز میگشتند. 
اما ایشون هر بار که به جزیره می آمدند، با جزیره ای نامناسب مواجه می شدند. اما به هر حال ایشان نیز 1 سال و چندی است که به جزیره نیامده اند.
بررسی وضعیت حاج خانم:
ایشان به قم می آیند ولی از کنار جزیره به آرامی عبور می کنند و به زیارت رفته و مجددا از کنار جزیره عبور کرده و به تهران بر می گردند. !!!!
بررسی وضعیت لیبرال:
لیبرال: « جزیره؟ من جزیره ای نمیشناسم؟ مگر جزیره ای هم وجود دارد؟ »
ایشان پس از 5 سال از وجود جزیره در قم مطلع شدند اما دیر شد زیرا در آن زمان جزیره آماده انتقال بود.
بررسی وضعیت کبک:
ایشان اصلا با الگوریتم و مبانی جزیره آشنایی ندارند ...!
بنابراین فقط با هواپیما از بالای جزیره عبور میکنند و به امارات می روند...!
بررسی وضعیت شوریده:
شوریده آخرین بار که به جزیره آمد در فروردین 89 بود. ایشان قول داد که تا آخر اردیبهشت بیاید اما:
2روز مانده به قول ایشان:
شوریده: « حتما در هفته آینده می آیم»
هفته آینده:
شوریده:«حتما در هفته آینده سه شنبه با "فردا" می آیم»
سه شنبه آینده:
شوریده: « حتما این پنجشنبه یا پنجشنبه دیگر می آیم»
پنجشنبه دیگر:
شوریده:« شرمنده ماوراء جان ! من هر وقت بتوانم می آیم»
جالب تر این است که در این میان شوریده به قم آمده بود اما به جزیره ...
بررسی وضعیت خطر:
آخرین مراجعه در فروردین 89 انجام گرفت.
او هرگاه قول داد که بیاید با کمی دیر و زود آمد.
سیسیلی:
کلا دو بار به جزیره آمد:
1- قبل از ازدواج با خطر
2- بعد از ازدواج با خطر
آخرین ورود هم بر می گردد به 5 فروردین 88
یعنی 1 سال و 10 ماه است که سیسیلی به جزیره نیامده!
رهبر جزیره پیش خودش گفت شاید جزیره قم خوب نبوده(قطعا خوب نبوده)
پس تصمیم گرفت که جزیره را انتقال دهد.
پس از انتقال جزیره:
هر یک در تاریخ هایی قول هایی دادند.5 دی
لیبرال: هر وقت مرخصی بگیرم می آیم.
27 آذر
کبک: انشالله اگر قسمت شود می آیم.
26 آذر
شوریده: انشاالله تا یک ماه دیگر می آیم.
7 دی
خطر و سیسیلی: انشاالله در اولین فرصت می آییم.
7 دی
مارکوپولو: سعی می کنم نفر پنجم باشم
تا لحظاتی دیگر شوریده 4 بر روی وبلاگ قرار خواهد گرفت
واکنش های رسانه ای ...
مطلبی که باید کبک و مارکوپولو و الیزابت بخوانند.
آخرین اخبار:
سایت شخصیت محبوبم فیلتر شد. www.khatami.ir و کلی حالم گرفته شده !!!
وبلاگ رسمی جزیره برف فیلم www.snowfilmislan.blogfa.com پیج رنک 2 در گوگل گرفت.
فهرست مصادیق محتوای مجرمانه بعد از فیلتر کردن سایت آقایان (موسوی،کروبی،خاتمی ،صانعی ،منتظری و...) تصمیم دارد سایت آقایان (ه ا ش م ی و خ ا م ن ه ا ی ) را نیز فیلتر کند و تنها سایت رییس جمهور در میان سران سیاسی ایران فعالیت داشته باشد.
خبر ساخت اقلیدس 4 در تمامی رسانه های دنیا پیچید به گونه ای که کلمبیا پیکچرز قصد دارد خودش جدا گانه اسپانسری این مجموعه را بر عهده بگیرد.
اقلیدس نیز تقاضای افزایش دستمزد برای بازی در اقلیدس 4 داشته است.
اکنون همه منتظر اند که ببینند اقلیدس 4 کی و چه زمان به رسانه های برفی کشیده می شود؟
ماوراء (رهبر جزیره) نیز در گفتگویی با خبرگزاری نارنجی جزیره ، گفت: « اقلیدس 4 ، طولانی تر از داستان های قبلی است. زیرا اقلیدس در این چند ماه سوژه های زیادی را بر جای گذاشته و در مورد آن ها می توان یک رمان نوشت.)
بنابرقولی که شوریده داده است، از امروز به بعد نام او به صورت عادی نوشته می شود ولی اگر به قولش عمل نکند. نام ایشان به صورت زیر نوشته می شود.
شوریده
قول شوریده ( انشاالله در این یک ماه اخیر به جزیره می آیم)
تاریخ قول 26 آذر
تاریخ امروز 6 دی
تاریخ باقی مانده 20 روز دیگر
آیا این قول عملی می شود؟
1- بله
2- خیر
اخبار ارتباطات موبایلی در جزیره:
1- ماوراء خط همراه اول خرید.
2- مارکوپولو گوشی اش را گم کرد.
3- مارکوپولو یک k 900 تهیه کرد.
یادتونه یک سوال گذاشته بودم؟
به نظرتون اولین کسی که به جزیره میاد کیه؟
اولین کسانی که به جزیره جدید رفتند:
1- فردا
2- ماوراء
3- دکی
4- اقلیدس
5- ؟
به نظرتون پنجمین نفر کیه؟
1- درویش
2-شوریده
3-جغد پیر
4- خاله نرگس
5- مارکوپولو
6- الیزابت
7-سیسیلی
8- خطر
9- لیبرال
10- حاج خانم
11- دیگران
درصورت انتخاب گزینه 11 لطفا نام شخص مورد نظرتان را در نظرات بگویید.
اقلیدس 4
به نظر شما رادیکال ها چه می کنند؟
فیلترو سنتز مدار چگونه مسیر نبرد را تغییر می دهد؟
اقلیدس در مورد خال صورت افراد چه می گوید؟
نقش پنیر ، گوجه و خیار در نبرد معادلات چگونه است؟ ( قسمت کمدی ماجراست)
چرا دکی و اقلیدس در رامسر برای هم سیگنال نفرستادند؟
سیگنال های معادلاتی اقلیدس چگونه برای Cpu اش فرستاده می شود؟
چرا زیگما به فراموشی می رود؟
آیا اقلیدس کتاب های هری پاتر را مخفیانه و دور از چشم دیگران می خواند؟
چرا اقلیدس شب ها کمتر غذا می خورد؟
آیا معادلات درونی اقلیدس ، اورا تا کارشناسی ارشد همراهی می کنند؟
پاسخ تمام سوالات فوق و هزاران سوالات رسانه ای را در داستان اقلیدس 4 بخوانید.
برنامه ی آینده وبلاگ:
نام اصلی تاریخ انتشار نام فرعی
جزیره زدگان 8 دی
یاران آتشین جزیره 11 دی
مارکوپولو 2 15 دی بحث ها می رویند
اقلیدس 4 نامشخص رودخانه خونی اعداد
جغد پیر 3 22 بهمن نزاع وزنه ها
خطر 3 نامشخص نفت کش های آتشین
دکی 3 نامشخص کشف معادلات
داستان های قبلی مربوطه:
اقلیدس:
اقلیدس 1 مرد زیگما نما
اقلیدس 2 یاران زیگما
اقلیدس 3 نبرد معادلات
ماکوپولو:
مارکوپولو 1 مارکوپولو و شرکا
دکی :
دکی 1
دکی 2 دکی و اره
جغد پیر:
جغد پیر 1 کوسه بنفش
جغد پیر 2 پیر باشگاه ها
به زودی مطالب قدیمی این وبلاگ سر و سامان داده میشود.
با تشکر ماوراء
عنوان های آینده جزیره ماورایی آقای ماوراء
به زودی در این وبلاگ خواهیم خواند:
نماد ماوراء در اینترنت
شما میتونید برای خودتون یک نماد پیدا کنید یا یک نماد رو آپلود کنید و در وبلاگ قبیله برفی به صورت کوچک در پایین هر پست از اون استفاده کنید( همونجوری که من استفاده کردم) تا نماد نویسنده اون پست زیرش باشه همچنین می تونید، نماد ایمیلتون را همون عکس قرار بدید و هر کجا که نظر گذاشتید و آدرس میلتون رو زدید نمادتون بیاد برای اینکار به لینک زیر برید.
اقلیدس شما این کار رو انجام بدی خیلی باحاله
یک روز که اینترنت پرسرعت داشتی و بیکار بودی ، به لینک زیر برو و راهنماش رو بخون و یک نماد برای ایمیلت انتخاب کن و هر وقت که برام نظر گذاشتی من نمادتو می بینم.
البته این نماد در بعضی جاها که با سایت Gravatar.com قرارداد دارن نمایش داده میشه مثل وبلاگ های زیر گروه بلاگ اسکای . به هر حال کار جالبیه 8 دقیقه بیشتر طول نمیکشه اونم با سرعت من ، احتمالا با سایت دانشگاه زمان خیلی کمی رو ازت میگیره
آموزش انتخاب نماد برای ایمیل خود در Gravatar.com
جزیره زدگان
نقش آفرینان داستان به ترتیب سن:
حاج خانوم
کبک
لیبرال
مارکوپولو
آنلاین
خطر
سیسیلی
شوریده
کیفیت تصویر: 3GP
کیفیت صدا: توربو
ژانر: تراژدی ، کمدی !!!!!!!!!
خلاصه ی داستان: عده ای از اهالی جزیره در اتحادی مرموز تصمیم میگریند که دیگر به جزیره نیایند اما پس از مدتی اتفاقی می افتد که جزیره زدگان ...
یاران آتشین جزیره
نقش آفرینان داستان به ترتیب سن:
جغد پیر و خانمش
درویش
اقلیدس
دکی
کیفیت تصویر : HD
صدا: دالبی دیجیتال
ژانر: معمایی ، کمدی
خلاصه داستان:
5 نفر از اهالی غیور جزیره تصمیم میگیرند که در هیچ شرایطی ترک سفر به
جزیره نکنند. آنان هر کدام به دنبال روشی برای نفوذ به جزیره هستند، اما
نه برای سفر به جزیره بلکه برای آرمانی کردن جزیره اما برخی شرایط ...
اقلیدس 4 (رودخانه خونی اعداد)
نقش آفرینان
اقلیدس ( نقش اول)
دکی
شوریده
خطر
ماوراء
و با افتخار آفرینی جغد پیر
کیفیت تصویر: سه بعدی
کیفیت صدا: دالبی دیجیتال
ژانر: طنز ملیح
در اقلیدس 1 تا 3 خواندیم: اقلیدس با یک انتخاب کتاب های هری پاتر را کنار گذاشت و وارد دنیای ریاضی و معادلات شد. معادلات آنچنان در دنیای درون اقلیدس نفوذ کردند که این نفوذ به نبردی عظیم میان معادلات منجر شد. در میان معادلات ، برداران زیگما با گروه متفقین ریاضی به جنگ رادیکال ها که مسئول گروه متحدین ریاضی بودند، رفتند.
نتیجه این نبرد چیزی جز تغییر در رفتار اقلیدس نشد. شوریده
نیز در این میان سعی می کرد با سیگنال هایی نبرد معادلات اقلیدس را پایان
دهد و آتش بس اعلام کند...
خلاصه داستان اقلیدس 4: نبرد
میان برادران زیگما و رادیکال ها ادامه دارد تا جایی که این جنگ به جزیره
و رامسر هم کشیده می شود. ماوراء سعی میکند با کشاندن ماجرا به بردار
برایند برای مدتی این جنگ را پایان دهد اما با ورود فیلترو سنتز مدار مسیر
جنگ به جایی می رود که...
مقصد نهایی 5
نقش آفرینان:
ماوراء(نقش اول)
دکی
جغد پیر
اقلیدس
شوریده
درویش
فردا
کیفیت تصویر: HD
کیفیت صدا: دالبی دیجیتال
ژانر: بسیار طنز
خلاصه داستان: ماوراء در کنکور فنی حرفه ای قبول می شود و به رامسر می رود. در مقصد نهایی 5 نقش گروه 5+1 جزیره را در قبول شدن و محل قبولی و چگونگی انتقال ماوراء خواهید خواند.
تعداد پست های اعضای وبلاگ قبیله برفی:
ماوراء : 2 پست
اقلیدس : 1 پست
آدرس وبلاگ
http://snowclan.blogfa.com
/
پاسخ به نظرات دلفین
پاسخ به نظرات
دلفین:
۱- منظورت از تایپیک های جغد پیر، کدومشونه و کجاست؟
2- خود جغد پیر وبلاگ داره ( البته سالی یک بار آپدیت میشه. من خیلی دوست دارم شعر هاش رو توی وبلاگم بگذارم اما دسترسی بهشون سخته
3- من توی مطلب خوش به حالش اونی که با من ... قصد توهین به کسی و عقایدش رو نداشتم. مثل بقیه نظرم رو گفتم و اتفاقا توی قسمت نظرات همون پست همه دیدگاه خودشون رو گذاشتن و به اصطلاح یک بحث درون وبلاگی رو انجام دادیم. ( جالبه که همین پست بیشترین نظرات رو در طول تاریخ این وبلاگ داشته و به همین خاطر میخوام حجاب 2 رو هم بنویسم شاید دوباره کوله باری از نظرات رو دریافت کردیم.)
به هر حال من قصدم توهین نبود اما از حجاب متنفرم و یکی از مهم ترین دلیل هایی که در قم نماندم با حجاب بودن آنها و مذهبی بودن آنها بود. مذهب زیادی اون هم به زور آدم رو از دین زده میکنه!
شاید تا چند سال دیگه به راه راست هدایت شدم.
شایدم بعد از ازدواج کلا علاقه مند به حجاب بشم!
4- رهبر واقعا با رهبر جزیره دیدار داشت. اونها دولویی هم بازی کردند!!!
5- حیف شد که عکس های مربوط به پست خودتو ندیدی واقعا عکس ها مطالب منو جالب میکنه
به هر حال منتظر داستان دلفین 2 باش
با تشکر
لیبرال 2
قبل از شروع داستان لیبرال 2 باید بگم که...
1- مطالبی که در مورد هر فرد می نویسم ، مدت زیادی میبره و قطعا توقع دارم اون طرف مطلب رو بخونه و نظرش رو در وبلاگ خودم زیر همون پست درج کنه. اگر غیر از این اتفاق بیافته احساس میکنم که کار بیهوده ای انجام دادم یا احساس میکنم که مطالب نوشته شده توسط من باعث ناراحتی شده که نظری نگذاشته اند. حتی اگر بد هم بود بگویید که بد است بی نظر نروید. خرج نظر گذاشتن از sms دادن هم کمتر است.
2- کسانی که اینترنت ندارند و به صورت آفلاین مطلب را میخوانند اگر شرایط برای نظردادن راجب به آن مطلب را به صورت آنلاین و در وبلاگ ندارند لطفا از طریق ارسال اس ام اس به رهبر جزیره نظر خود را بیان کنند. سپس خودم نظرشان را در وبلاگ درج می کنم. اما اگر آنلاین نظر دهید بهتر است.
3- هر کسی باید برای مطلبی که راجب به او نوشته میشود یک نظر بدهد حداقل یک اس ام اس بدهد. مثلا( آقای لیبرال پس از خواندن این مطلب لطف کند و نظرش را درباره این مطلب بیان کند.)
آقایان دلفین و درویش نیز باید در زیر مطلب خودشان نظرشان را بگذارند.
بابا من برای هرکدوم از این مطالب حداقل 40 دقیقه و گاهی اوقات 3 ساعت وقت گذاشته ام اما شما برای نظر دادن 3 دقیقه بیشتر نیاز ندارید.
گفتن یک کلمه ( خوب بود. یا بد بود ) با کند ترین اینترنت و کند ترین تایپ به 3 دقیقه هم نمی کشه!
کسانی هم که دسترسی مستقیم به اینترنت ندارن مثل ( جغد پیر ، مارکوپور و ...) میتونند با یک اس ام اس نظرشون رو بگن. اونم هزینه ای نداره. گرچه اگه اون ها هم نظرشون رو تو وبلاگ بذارن بیشتر خوشحال می شم.
به هر حال ببخشید اگه کمی رک حرف هامو زدم. به خدا حالم گرفته می شه وقتی میبینم بچه ها مطالب مربوط به خودشون رو خوندن اما نظر نگذاشتن.
من نمی گم برای همه مطالب نظر بدید اما حداقل مطالبی که در مورد خودتون نوشته میشه رو بی نظر نگذارید.
فقط اقلیدس ، خطر و دکی در مورد تمام مطالب مربوط به اونها نظر گذاشتن.
بقیه تک و توک نظر گذاشتند. از این به بعد مدت زمان نوشتن رو هم به پست ها اضافه می کنم.
مرسی ماوراء
یک مطلبی در مورد همه نوشته بودم. در اون مطلب در مورد خاله هم نوشته بودم ( کبک) خواستم تا ایشون دبی نرفتن اون مطلب رو بخونند. بنا به قولی که دادم لینک اون مطلب رو در زیر میگذارم.
درضمن چند توصیه برفی به خاله:
1- ایشون بهتره اسم برفیشون رو از کبک به یک اسم دیگه تغییر بدهند. بچه ها لطف کن اسم هایی رو که به شخصیت ایشون میاد رو پیشنهاد بدهند. اسم برفی باید به گوشه ای از شخصیت برگرده و جالب باشه. کبک هم قشنگه ولی به نظر من به خاله نمیاد. البته به نظر من!
2- من برای خاله در وبلاگ www.snowclan.blogfa.com یک اکانت ساختم ایشون می تونن از اقلیدس یوزر و پسورد خودشون رو و روش وارد شدن به اکانت رو بپرسن و بعد از اون از طریق وبلاگ با هم میتونیم ارتباط گسترده و جهانی داشته باشیم.
از ایمیل فرستادن خیلی راحت تره. راستی میخوام آموزش وبلاگ نویسی رو در اونجا قرار بدم.
توجه توجه
قبیله ای ها از این به بعد می توانند با snowclan از سواحل خزر تا سواحل خلیج فارس با هم ارتباطی آنلاین و همه جانبه داشته باشند.
با محیطی شیک و زیبا
لینکی که قولش رو داده بودم: برخی اهالی و برخی ماجراها!
لیبرال 2
لیبرال 2
( برتری ماشین ها)
همه میدانند که لیبرال اهل ورزش است. لیبرال از بازی کردن پلی استیشن با خطر لذت میبرد. 
کلا جدال های جذابی میان خطر و لیبرال وجود دارد. یکی از حساس ترین جدال ها ، جدال بر سر جنایتکار بودن یا نبودن آقای X بود. این جدال برای مدت ها در روزنامه های لیبرالیسم جزیره مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
خطر میگفت که X جنایتکار نیست ولی لیبرال می گفت که آقای X جنایتکار بوده و اصل لیبرالیسم را زیر سوال برده!
در آقای لیبرال فرمول عصبانیت وجود ندارد مگر خلافش ثابت شود و وای به روزی که خلافش ثابت شود و آن هنگام باید شکستنی ها را تا فاصله ی 2 کیلومتری از لیبرال دور کرد.
لیبرال اعتقاد داشت بعد از این که فردی با موتور به او زد باید حال او را پرسید.
اما هنوز ماجرای تصادف لیبرال با موتور از ذهن ها بیرون نرفته بود که ماجرای جدید با نام ماجرای لواسون به محافل لیبرالی اضافه شد.
شرح ماجرای لواسانات
روزی روزگاری لیبرال قلک خود را شکستند و با پول آن یک ماشین خریدند.
(مبارکشون هم باشه)
اما ماجرا از این قرار بود که روزی لیبرال شوریده را همراه چند تن دیگر به لواسان برد.
شوریده لبانی خندان داشت. آنان شاد بودند تا زمانی که اولین دست انداز رسید. لیبرال ماشین را طوری به آن دست انداز رساند که ماشین تبدیل به ماشین پرنده ی هری پاتر شد و برای 108 ثانیه لیبرال ، شوریده و دیگر اهالی در آسمان تهران بودند. سپس آنان با سرعت فرود آمدند. شوریده یاد فیلم اولین خون افتاد که ماشین پس از برخورد با دست انداز تک چرخ می زد. شاید هم لیبرال خواسته یاد سیلوستر استالونه را زنده کند. شاید هم لیبرال هری پاتر و شاهزاده دو رگه رو شب قبلش دیده بوده!
اما پس از تحقیق ماوراء مشخص شد که این داستان قبلا نیز در زمان زنده بودن حاج آقا رضوی برای لیبرال تکرار شده.
روزی روزگاری حاج آقا تصمیم میگرد به جوان ها میدان بدهد و به همین دلیل فرمان ماشین را به دست لیبرال میدهد و به او میگوید که با سرعت مطمئن برو...
لیبرال نیز میگوید چشم و با سرعت مطمئن می رود... 
بنا به درخواست دوستان، ادامه این ماجرا را می نویسم: لیبرال با سرعتی مطمئن تر از سرعت نور می روند. آن زمان لیبرال به مدرسه هاگوارتز نرفته بودن که بتونن مثل هری پاتر ماشین رو به پرواز در بیارن بنابراین در آن زمان لیبرال با سرعت نور می رود و ناگهان به یک سیاه چاله کهکشانی می رسد.
لیبرال به خودش می آید و کمی می ترسد. و این ترس باعث می شود که ماشین دچار گرد باد شده و چند دور به دور اتوبان بگردد و در نهایت سالم به زمین برسد.
سپس حاج آقا یک نگاهی با لبخند به او می کند و یک جمله هم به ایشان می گوید. هنوز متن کامل جمله حاج آقا در محافل برفی فاش نشده. اما همه میدانند آن جمله آنقدر مهم بوده که لیبرال فردای آنروز به مدرسه هاگوارتز رفت و در کنار هرمیون و هری مشغول مطالعه فنون پرواز ماشین شد.
لیبرال جدیدا به ورزش تیر اندازی علاقه بسیار نشان داده و همراه با جغد پیر به این ورزش روی آورده
لیبرال به جزیره قبلی نیومد اما قول داده که به جزیره جدید در رامسر بیاید.
اهالی جزیره در بالای رشته کوه های البرز دوربین گذاشته اند تا ماشین لیبرال را در ارتفاعات کشف کنند. آنان معتقد اند که هری پاتر شخصا ایشان را در این امر همراهی می کند.
منتظر ورود لیبرال از جاده زیبای کندوان به رامسر هستیم.
با تشکر رهبر جزیره
شناسنامه این پست
زمان نوشتن مطلب 35 دقیقه
تعداد نظرات پیش بینی شده برای این مطلب از جانب اهالی 3 نظر
تعداد نظرات پیش بینی شده برای این مطلب از دیگران 2 نظر
ژانر مطلب : اجتماعی - طنز
مطالب پر طرفدار پیش:
بازگشت از رامسر
سلام بچه ها
امروز پس از یک ماه و نیم وبلاگم رو آپدیت کردم. وبلاگ قبیله برفی رو هم مرتب کردم!
آدرس این وبلاگ
www.snowclan.blogfa.com
برید اونجا و اکانت ها و رمز ورود رو ببینید. همه رو ساختم فقط لطفا بیایید و مطلب بگذارید. روش ورود رو هم گذاشتم.
اکانت ها در ادامه مطلب اولین پست اون وبلاگه رمز اون مطلب هم همون رمز همیشگیمونه
دلفین ۱
دلفین ۱
دلفین رخشنده ای درخشنده
ایرانسل تقدیم می کند
سلام میلاد جان قبل از این که شروع کنی به خوندن داستان اینجا کلیک کن تا با اسم های برفی بچه ها آشنا بشی تا در حین خوندن مطلب دچار سردرگمی شخصیت نشی!
یکی بود یکی نبود. در روزگاران قدیم، چهره ای خردمند به نام میلاد همراه با جغدپیر در کلبه درویشی می زیست.
او آشپزی ماهر و فداکار بود.
او ماهی میگرفت و اندکی سبزیجات مرموز درون شکمش میریخت و آن را در زرورق میپیچید و سپس بر روی آتش می انداخت
اما آتش مورد نیازش را حتما باید خودش درست می کرد.
او ابتدا چوب های ریز را با کمک بچه ها جمع آوری می کرد. سپس چوپ ها را به صورت کوه می چید و زیر آنها کاغذ می گذاشت، بعد از آن چوب های بزرگ را بر روی آن می گذاشت. سپس یک کبریت به کاغذ می کشید و آتش را روشن می کرد.
در این هنگام دکی و ماوراء چوب لای آتش دلفین میکردند. دلفین نیز به آنان می گفت:« بچه ها لطفا به آتیش ... ندید.»
آنان نیز بچه های گوش حرف کنی بودند و به آتش ... نمیدادند. فقط چوبشان را بیشتر لای آتش می کردند.
دلفین همیشه به ماوراء میگفت: « تو مثل جوجه یک روزه میمونی» اما هیچ کس نفهمید منظورش از جوجه یک روزه کدام نوع از انواع زیر است؟!
دلفین همیشه به دنبال ابتکارات نوین بود به گونه ای که روزی روزگاری ...
روزی روزگاری دلفین در حیاط چرخ می زد و دنبال شی ای میگشت. به او گفتیم : دلفین به دنبال چه هستی؟
گفت: دنبال وسیله ای می گردم که با آن قلیان درست کنم. سپس دلفین چشمانش گرد شد و گوشه ای نگاه کرد. بله او کوزه ی مورد نظرش را یافت. اکنون چند روزنامه و ظرفی آب نیاز داشت.
دلفین روزنامه ها را خمیر کرد و به بدنه ی کوزه مالید. او پس از مدتی به این نتیجه رسید که کوزه به دردش نمی خورد.
سپس او یک بطری نوشابه برداشت و باهاش قلیونی رویایی ساخت. 
برای کشیدن قلیان تخت لازم بود سپس او با کمک دوست فداکارش جغد پیر ، تختی با تکه چوب ها ساختند.
دلفین با دوستش مسئولیت پرورش ماوراء را بر عهده داشتند. او هر روز یک دیکته به ماوراء میگفت.
در چند روز اول دیکته ها با ملایمت گفته می شد اما پس از مدتی ... 
دلفین و دوستش جغد پیر( ) یک روز با هم گربه ای را کشف کردند و نام آن را بهزاد نهادند.
خود دلفین در شهر خود کلی سگ داشت و هر روز داستان هایی از زندگی سگ هایش،غدای آنان و نحوه ی جفت گیری آنان را به طور کامل برای ما شرح میداد و ما را آنلاین از تعداد سگ هایش آگاه می کرد به گونه ای که ما پس از مدتی می توانستیم حدس بزنیم که دوماه دیگه تعداد سگ های دلفین به چه میزان میرسد.
یک شب دلفین و جغد پیر به همراه من عازم قم شدند. ماشین جغد پیر نیاز به سحر و جادو داشت تا ترمز کند و برای ترمز نیاز بود از 1 کیلومتر مانده به چهار راه گاز را ول کنی و کلاچ را بگیری.
آن زمان جغد پیر گواهینامه نداشت. اما دلفین جوان گواهینامه داشت. ما رسیدیم به چهارمردان و جغد پیر 15 ثانیه دیر گاز را ول کرد و ما به آرامی به یک کامیون و سپس به یک پراید بر خورد کردیم.
جغد پیر و دلفین جایشان را سریع با هم عوض کردند ولی راننده پراید این سویچ کردن آن ها را دید و ناگهان...
ادامه دارد...